دینشناسی از دو منظر
نگاهی به کتاب “تاملاتی در قرائت انسانی از دین” و آراء محمد مجتهد شبستری
سارا رضائیه
“چند سال پیش وقتی در معبدهای بودایی ژاپن سرودهای بودایی به گوشم خورد، این تجربه به من دست داد که گویی خدایان برای انسانها سرود می خوانند و آنها را خداوندگونه نوازش می دهند، اما وقتی قوالی های عارفانه مسلمانان هند در مقبره های اقطاب عرفان، به زبان فارسی به گوشم خورد، این تجربه به من دست داد که انسانهای سرگشته در بیابانهای حیرت و کشتی شکستگان طوفان زده دریاهای بی ساحل، در جستجوی خداوندند. آن سرودهای بودایی تجربه نگاه از منظر خدایان به انسان و این قوالی های عارفانه تجربه حرکت از انسان به سوی خدا را برای من مفهوم می سازند.”
اینها بخشی از مقدمه کتاب “تاملاتی در قرائت انسانی از دین” نوشته محمد مجتهد شبستری، فیلسوف و پژوهشگر علوم قرآنی و الهیات تطبیقی است که در سال 1383 توسط انتشارات طرح نو به علاقه مندان عرصه فکر، عرضه شد و با گذشت مدت زمانی کمتر از یک سال، به چاپ دوم هم رسید.
شبستری که از اندیشمندان معاصر به شمار می رود، معتقد است که با توجه به تغییر و تحولات چشمگیر در زندگی بشر امروزی، می بایست به تبع آن، دین، معنویت و ایمان آنان نیز دچار دگرگونی اساسی شده و با عبور از باورهای قبلی، فهم جدیدی از آنها به دست آورد تا در نهایت به تجربه دینی رسید.
مطابق شرح زندگی نامه استاد محمد مجتهد شبستری در وبسایت شخصی ایشان، وی در سال 1315 در شبستر چشم به جهان گشود. در 5 سالگی به اتفاق خانواده برای سکونت به تبریز منتقل شد و در سال 1330 برای تحصیل در علوم اسلامی وارد حوزه علمیه قم گردید. مدت 18 سال در این حوزه به تحصیل و تحقیق در فلسفه و کلام اسلامی، فقه و اصول و تفسیر پرداخت و در بالاترین سطوح حوزوی تحصیلات خود را به پایان رساند. در سال 1348 دو تن از مراجع تقلید شیعه و مرحوم دکتر سید محمد بهشتی از وی دعوت کردند تا برای اداره مرکز اسلامی هامبورگ آلمان به آن کشور برود.
وی با سمت مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، مدت 9 سال در کشور آلمان اقامت داشت. اقامت در اروپا برای وی فرصتی پیش آورد تا با تسلط بر زبان آلمانی در فرهنگ و تمدن غرب، به ویژه فلسفه جدید و الهیات مسیحی، از نزدیک مطالعات و تحقیقاتی به عمل آورد. او در این مدت برای شرکت در سمینارها و کنفرانس های بین المللی فلسفی و الهیاتی و سخنرانی بارها به کشورهای مختلف اروپایی، عربی و امریکا سفر کرد و با شخصیت های برجسته مسیحی، یهودی، بودایی و مسلمان در نقاط مختلف جهان به گفتگو نشست و با آنان درباره چالش های علم و فلسفه جدید با الهیات ادیان بزرگ جهان تبادل نظر کرد و فراوان از آنان آموخت.
مجتهد شبستری در سال 1357 به ایران بازگشت. در اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی پس از انقلاب، وی از آذربایجان شرقی به نمایندگی مجلس شورا انتخاب شد. او در آن مجلس از جمله نمایندگان آزادیخواه بود که در عین طرفداری از انقلاب، منتقد روند اوضاع سیاسی بودند و آرا و افکار خود را بدون پروا در مجلس و رسانه ها بیان می کردند. وی پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی چون با روند اوضاع سیاسی کشور موافق نبود، از شرکت در دوره دوم انتخابات خودداری کرد و با عضویت در هیئت علمی دانشگاه تهران به دانشکده الهیات و معارف اسلامی پیوست و مشغول به تدریس شد.
محمد مجتهد شبستری در سال 1376 کتاب “هرمنوتیک، کتاب و سنت” را منتشر کرد. وی پیش از این بخشی از موضوعات این کتاب را برای دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده الهیات تدریس کرده بود. با نشر این اثر به زبان فارسی، چشم انداز جدیدی برای پژوهشگران علوم دینی و خصوصا دانشوران حوزه علمیه قم گشوده شد و آنان با موضوعی بسیار مهم یعنی نسبت کتاب و سنت، که همیشه دو منبع اصلی علوم اسلامی بوده اند، با هرمنوتیک جدید برای اولین بار آشنا شدند. در سالهای بعد کتابها و مقالات متعددی در این باب نوشته شد، آرا وی نیز مورد مخالفت ها و موافقت های زیادی قرار گرفت اما بالاخره هرمنوتیک جدید جای خود را در ادبیات دینی معاصر ایران باز کرد.
در سال 1385 که موج بازنشسته کردن استادان دگراندیش دانشگاه های ایران راه افتاد، با اینکه 19 سال بیشتر از خدمت رسمی مجتهد شبستری در دانشگاه تهران سپری نشده بود و او تنها استاد تمام گروه ادیان و عرفان دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود و گروه آموزشی نیاز مبرم به حضور او را اعلام کرده بود، وی را مشمول بازنشستگی اجباری کردند. پس از بازنشستگی، دو دانشگاه از آلمان و اتریش جهت تدریس از وی دعوت به عمل آوردند ولی او به علت وضعیت نامساعد مزاجی، آن دعوت ها را نپذیرفت.
در سال 1386 آخرین نظریات وی در باب هرمنوتیک متون دینی اسلامی به صورت یک مقاله مفصل با عنوان “قرائت نبوی از جهان” منتشر شد که مخالفت ها و موافقت های دامنه داری را برانگیخت. در این مقاله برای نخستین بار وی این نظریه را مطرح کرد که قرآن کریم، “کلام نبوی” پیامبر اسلام است و محصول وحی می باشد و نه خود وحی، بلکه قرائتی توحیدی است از جهان در پرتو وحی. بحثها و چالش های انگیخته شده پیرامون این نظریه همچنان ادامه دارد. مجتهد شبستری از آغاز تاسیس دایره المعارف بزرگ اسلامی، عضو شورای علمی این دایره المعارف بوده و مقالات متعددی از وی به چاپ رسیده است.
کتاب حاضر که مشتمل بر 13 عنوان مقاله یا مصاحبه است، دین را از رویکردی انسانی مورد مطالعه قرار می دهد. مجتهد شبستری در مقدمه ای کوتاه، دغدغه ی خویش را چنین شرح می دهد. «بارها گفته ام دین را از دو منظر می توان مطالعه کرد. از “منظر خدا به انسان” و از “منظر انسان به خدا”. یک وقت مساله چنین طرح می شود که خدا از انسانها دین می خواهد و برای آنان تعریف می کند که منظورش از دین چیست.
اما وقت دیگر مساله چنین طرح می شود که انسان، دین ورزی و سلوک معنوی می کند و سرگذشت ویژه ای را برای خود رقم می زند، به خداوند روی می آورد و در نهایت، محتواها و ابعاد این سلوک معنوی را به عنوان دین برای خود تعریف می کند. این گونه ی دوم از طرح مساله، همان قرائت انسانی از دین یعنی نگاه به دین از منظر انسان به خدا است. چون انسان هستم هر وقت دین را انسانی قرائت می کنم، آن را بهتر می فهمم.»
استاد محمد مجتهد شبستری در نخستین مقاله از کتاب مورد بحث با عنوان “هرمنوتیک فلسفی و متون دینی” در توضیح نقش تلاش های عقلانی انسان در تفسیر متون دینی، نقش هرمنوتیک در تعدد قرائتها و تفاسیر را انکارناپذیر می داند و در پاسخ به این پرسش که آیا تعدد تفاسیر به معنای نسبیت حقیقت است می گوید : این افترا رایج که طرفداران امکان قرائتهای متفاوت می گویند هر کس هر گونه خواست قرائت کند و همه قرائتها صحیح است، کاملا دور از واقعیت است. آن گونه قرائت که از استدلال کافی برای قبول شدن برخوردار نشود، کنار گذاشته می شود و باطل اعلام می گردد، ولی بیش از یک قرائت می تواند از استدلال کافی برای قبول شدن برخوردار شود و بنابراین بیش از یک قرائت می تواند درست باشد و هر کدام از قرائتهای مقبول می توانند طرفداران خود را داشته باشند. البته این نظریه، پلورالیسم معرفت درون دینی را نتیجه می دهد.
تفاوت این پلورالیسم با کثرت فرقه ای قبلی در میان ادیان در این است که آن کثرت های بالفعل یکدیگر را تفسیق و تکفیر می کردند و هر فرقه ای خود را حق مطلق و فرقه دیگر را باطل می دانست. اما امروز پیروان قرائتهای متفاوت چماق تکفیر و تفسیق بلند نمی کنند و خود را نه حق مطلق، بلکه حق نسبی می دانند که به دلایل خود متکی هستند.
در مقاله ای دیگر از این کتاب با عنوان “پرواز در ابرهای ندانستن”، نویسنده ایمان را در مدل پرواز انسان به سوی خدا در ابرهای ندانستن به تصویر می کشد و پس از تعریفی درون دینی از ایمان و نیز مقایسه ایمان متکلمانه و عارفانه با یکدیگر، در باب نسبت ایمان با نقد فلسفی می گوید که اگر قرار باشد شخص تجربه گر ایمان، تجربه های خودش را بیان کند، این اعتقادات و و گزاره ها خواه ناخواه در معرض نقد فلسفی قرار می گیرد تا اعتبار فلسفی شان ارزیابی شود. فلاسفه در گذشته، گزاره های اعتقادی بیان شده به وسیله متکلمان را، از موضع فلسفی انتولوژیک کلاسیک خودشان نقد می کردند و بسیاری از آن گزاره ها را به آن شکلی که از سوی متکلمان عرضه می شد، قبول نمی کردند و به جای آنها گزاره های دیگری پیشنهاد می کردند. اکنون نیز گزاره های اعتقادی به گونه ای دیگر و از موضع معرفت شناختی دیگر نقد می شوند.
قدر مسلم این است که تجربه گر ایمان نمی تواند بگوید «من گزاره های اعتقادی خود را بیان می کنم و به اینکه چه نقدی بر آنها وارد می شود اهمیتی نمی دهم.» وظیفه معرفتی یک مومن این است که به نقدها توجه کند و گزاره های اعتقادی خود را به محک نقد بزند و آنها را از بی اعتباری معرفت شناختی دور نگه دارد.
استاد مجتهد شبستری در مقاله ای دیگر با نام مردمسالاری و دین، به تحلیل این موضوع می پردازد که اساسا مردمسالاری، دینی و غیر دینی ندارد. او ضمن طرح دلایل پذیرش مردمسالاری در دنیای امروز، به روشنی بیان می دارد که مفهوم مردمسالاری دینی ، خود در تضاد با اصل مردمسالاری است.
“نظام مردمسالاری را می پذیریم، چون در عصر حاضر تنها نظامی است که در سایه آن دو حقیقت بزرگ عدالت و آزادی شایسته انسانی می تواند تحقق نسبی پیدا کند و انسان ها در قلمرو این تحقق می توانند انسانیت خود را تحقق بخشند و از عهده مسئولیت خود در برابر خداوند برآیند. هیچ جامعه ای نمی تواند مردمسالار باشد، مگر اینکه همه قرائتهای دینی موجود در آن حق حیات و رشد مساوی داشته باشند.
از سویی دیگر، نمی توان به مردمسالاری پسوند دینی اضافه کرد و آن را در معنایی به کار برد که کاملا نقطه مقابل مردمسالاری قرار دارد. پسوند به صاحب پسوند قید می زند، ولی معنای قید نمی تواند چیزی باشد که صاحب پسوند را به کلی از محتوا خالی سازد. مردمسالاری همان دموکراسی و شکلی از حکومت است که در دنیا به وجود آمده و عالمان سیاست سعی در توصیف و تحلیل آن دارند. اگر ایرانیان درباره مردمسالاری بحث می کنند، درباره همان معنای شناخته شده و موافقت و مخالفت با همان بحث می کنند.”
دیگر مقالات کتاب حاضر نیز هر یک به نوبه ی خود از سویی به دین می پردازد و از سویی دیگر با امور انسانی عمده ای مثل سیاست، حقوق بشر و خردورزی سر و کار دارد. مقالاتی که هر یک به تنهایی سرآغاز مباحث عمده ای در تاریخ روشنفکری این مرز و بوم بوده و مخالفت ها و موافقتهای بیشماری را به دنبال داشته است.
برای مثال در مقاله “حقوق بشر، متون ادیان ابراهیمی و حاکمیت حقوقی خداوند” به بیان این مطلب می پردازد که حاکمیت حقوقی خداوند بر انسانها مفهومی قابل قبول و قابل دفاع نیست. بحثی که خود به تنهایی آتش به خرمن برداشتهای متکلمانه ی عرفی از دین و خداوند می زند.
“اوامر و نواهی خداوند در باب اصل عدالت و همه اصول اخلاقی دیگر، حقیقتی جز تایید دینی همان اصول اخلاقی موجود در میان انسانها ندارد. در متون ادیان ابراهیمی، خداوند به تاسیس اصول و بنیادهای اخلاق نمی پردازد، بلکه اصول و بنیادهای اخلاقی موجود در میان انسانها را مورد تصدیق و تایید خود قرار می دهد و آنها را مطلق می سازد تا آنها را از مهلکه نسبیت باطل اخلاقی نجات دهد. و به این جهت است که اوامر و نواهی خداوند با حقوق بشر معارضه نمی کند.
به نظر می رسد کوشش عده ای از نواندیشان مسلمان در کشورهای اسلامی برای تاسیس یک اصل الهیاتی – فقهی که مبنای همه اصول دیگر قانون اساسی این کشورها قرار گیرد با عنوان “حاکمیت از آن خداوند است” در معنای حقوقی حاکمیت مبنایی ندارد و قابل دفاع نیست و راه برای اساس قرار دادن حقوق بشر در قانونهای اساسی کشورهای اسلامی باز است.”
در مقاله مهم دیگری از همین کتاب با عنوان “جریانهای سیاسی – دینی ایران پیش از انقلاب” ضمن ارائه تحلیلی از حرکت های سیاسی – دینی آن زمان به بیان این نکته اساسی می پردازد که “افتاء سیاسی” اندیشه سیاسی نیست و در آن زمان جریانی که تنها بر فتواهای دینی – سیاسی تکیه کرده بود، هیچ گونه اندیشه سیاسی عرضه نمی کرد.
در بخش پایانی مقدمه کتاب می خوانیم : ” در رویکرد انسانی به دین، گرچه تاملات انسان از منظر انسان به خدا وهر چه به خدا مربوط است آغاز می شود، ولی این رویکرد با این تجربه منافات ندارد که انسان دین ورز در مراحلی از تجربه های دینی اش خود را چنان مخاطب خداوند بیابد که دیگر خود را به مثابه تامل گر از صحنه غایب ببیند و یکپارچه به گوش کننده محض تبدیل شود. این وضعیت اگر حاصل شود، همه آثار چنین انسانی بسیار پرثمر و زندگی بخش خواهد شد. ولی با همه این احوال حتی برای چنین انسانی در مقام گفتگو با دیگران و کوشش بین الاذهانی، رویکرد انسانی به دین مناسب ترین راه بحث و تفاهم خواهد بود. ما چون همه انسان هستیم، درباره همه موضوعات (بدون استثنا) با یکدیگر فقط با رویکرد انسانی می توانیم حرف بزنیم.
هر چند که اندیشه استاد مجتهد شبستری در طی سالیان گذشته، آماج بی رحمی ها و بدفهمی های بی شماری بوده، اما در گوشه و کنار نقدهای ارزنده و محترمی هم به چشم می خورد که اتفاقا از ارزش و مقام تفکر مجتهدشبستری حکایت دارد. اندیشمندی که در برهوت فهم، چون در گرانی است که گردن آویز هیچ تنابنده ای نشد.