شیعه پژوهی تاریخی با رویکردی انتقادی:
معرفی دیدگاههای محمدعلی امیرمعزّی
محسن متقی
با پیروزی انقلاب ایران، مذهب تشیّع از دایره نهادهای سنتی بیرون آمد و عهده دار گرداندن حکومت شد اما در حوزهء پژوهش دانشگاهی پرداختن به تشیّع به جنبه های سیاسی و مذهبی آن باقی ماند. در این دوران بسیاری از آثاری که در آستانهء انقلاب و سالهای آغازین پس از آن منتشر می شد بر جنبه سیاسی مذهب تشیّع و نقش آن در بسیج توده ها تکیه می کردند. برخی از پژوهش ها به تفاوتهای اصول اعتقادی تشیع و تسنّن می پرداختند و ویژگی های روحانیت شیعه را از جمله عامل هایی جهت سیاسی شدن دین اسلام و بسیج توده ها دانستند. انقلاب اسلامی بسیاری از واژگان الهیات اسلامی و دستگاه اعتقادی تشیّع را به زبان مردم در جامعه ء ایران وارد کرد. حوزه های اسلام شناسی در اروپا و آمریکا نیز با واژگان و مفاهیمی روبرو شدند که تا کنون از قلمرو تحقیقاتی اشان غایب بود . رویداد انقلاب اسلامی سبب شد که پژوهشگران غربی به مذهب تشیّع و دیدگاه ها و ویژگی های این شاخه از اسلام توجه خاصی نشان دهند امّا چیرگی نگرش های جامعه شناسانه و نظریه های جدید در علوم سیاسی امکان پرداختن به جنبه های الاهیاتی، اعتقادی، و ایمانی مذهب امامیه، و مفاهیمی چون شهادت، غیبت، حکومت، امامت و امّت را به حاشیه راند.
در فضای آکادمیک فرانسه شیعه شناسی رشته مستقل نبود. تا سالهای دهه 1960 میلادی طرح اسلام در حوزه های اسلام شناسی غرب به روایت سنّی و گرایش های مختلف آن محدود بود. با ورود هانری کُربن در محیط دانشگاهی فرانسه کم کم تشیّع نیز در محیط های علمی غرب مطرح شد. بخش مهمی از زندگی فکری او صرف شناخت تشیّع و ارائه تصویر تازه ای از این شاخه از آن در فضای آکادمیک غرب شد و در این راه او تکیه بر جنبه های باطنی و معنوی تشیّع گذاشت.
روزهای آخر زندگی کُربن با پیروزی انقلاب ایران و چیرگی روایت سیاسی از مذهب تشیّع همزمان بود. داریوش شایگان نقل می کند که در بازگشت از آمریکا به ایران، با توقفی کوتاه در فرانسه، به دیدار کُربن می رود که روزهای آخر عمر خود را بر تخت بیمارستان در پاریس می گذراند. کُربن از شایگان درباره حوادثی که آن روزها در ایران می گذرد می پرسد و خطاب به او می گوید “داریوش عزیزم در ایران چه خبر است” [1] و شایگان که مدتی از ایران دور بوده پاسخی به این پرسش نمی یابد، هر چند بعدها کوشید تا با تحلیل و بررسی فلسفی انقلاب ایران از ظهور انقلابی دینی در دنیای مدرن و راز زدائی شده خبر دهد[2]. شاید این هم از طنزهای تاریخ است که کسی زندگی خود را در شناخت و شناساندن مذهب تشیّع و روایت الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و باطنی این دین گذرانده بود زمانی که از دنیا می رود، جامعه شیعی انقلابی به نام دین برپا کند که در آن اسلام سیاسی گفتمان چیره در میان کنشگران انقلاب باشد.
امّا حرکت فکری ای که کُربن آغاز کرده بود آرام آرام در فضای دانشگاهی فرانسه جا باز کرد و کسانی چون محمد علی امیر معزّی ، کریستیان ژامبه،پیر لوری و دیگران امکان بررسی سنجشگرانه و دانشگاهی در باب تشیّع را ادامه دادند. در میان این پژوهشگران آثار محمد علی امیر معزّی جلوه خاصی دارد. وی، با تکیه بر متون اولیه شیعی، جنبه های کمتر شناخته ی تشیّع را بازسازی کرده است. محور پژوهش های امیر معزّی در چند دهه گذشته بر حول سه جُستار سامان یافته است:
نخست بررسی نقّادانه تشیّع در بستر تاریخ، و به ویژه دوران تکوین این دین در سه قرن نخست. به عبارت دیگر، پژوهش در جنبه های معنوی تشیّع و بیش از همه چهره امام در این سنت که کمابیش ستون فقرات باورهای شیعه امامیه است. همانگونه که مسیحیّت بر حول محور شخصیت و سیمای الاهی مسیح شکل گرفته است. شناختِ سرشت و نقش امام نیز برای فهم جهان بینی تشیع و تحولات آن اهمیت اساسی دارد. امام- محوری (Imamo-centrisme ) از هسته های سخت اعتقادات این شاخه از اسلام است. شیعیان برآن اند که کار امام آشکار کردن پیام باطنی و جنبه های نهفته دین به ویژه باطن قرآن است. به بیان دیگر ” محور تشیّع ، چهره امام است. یعنی اصولا تنه ی اصلی دیانت تشیّع ، امام شناسی است و فصول دیگر دینی، شاخه های این تنه محسوب می شوند. خدا شناسی و معاد و نبوت، همه شان نسبت به امام شناسی شکل می گیرند و مفهوم پیدا می کنند”[3]. شیعیان باوردارند که محمد پیام آور کلام الهی است امّا در دوران پسا خاتمیت، تنها امام است که معنی راستین این پیام را آشکار می کند. به همین دلیل، آنان به نظریه وجود قرآن صامت و قرآن ناطق باور دارند و مفسّر واقعی کتابِ خدا و تاویل معنای باطنی آن را امام معصوم می دانند که توانایی به سخن در آوردن قرآن صامت را دارد.
محور دوم پژوهش های امیر معزّی در باب تاریخ قرآن و مُصحف قرآنی ست، بر اساس بررسی باور شیعیان در باب تحریف قرآن. او در بسیاری از پژوهش های خود به این مسئله در بابِ قرآن و معمّای تاریخ این متن پرداخته است و در مقدمه ی بلند خود بر کتاب “قاموس قرآن “[4] برخی از جنبه های پرسش انگیز (Problématique) کتاب مقدّس مسلمانان را در طول تاریخ نشان داده است.
محور سوم پژوهش های او جستجوی پاسخ به پرسش هایی ست در باب قدرت گرفتن مسلمانان در دوران آغازین و کشور گشائیهای (فتوحات) آنان بود که هرچند به سقوط امپراطوری بیزانس منجر نشد اما سرزمین های جنوبی و آفریقایی خود را از دست داد. به نظر می رسد که در تکوین تمدن اسلامی دو باور بنیادی نقش مهمی بازی کرده اند: یکی هزاره باوری ( (Millénarismeو نزدیک دیدن قیامت (Apocalypse) و پایان جهان که در چند سوره و ده ها آیه حضوری نمایان دارد. اما با درگذشت پیامبر و فرا نرسیدن قیامت مسلمانان با یک مشکل الهیاتی در باب ادامه ی جهان روبرو شدند و کوشیدند تا برای حضور خود در این دنیا معنایی بجویند. دیگر این که، اسلام در بستر خشونت و جنگهای داخلی و کشاکش های سیاسی تکوین و رشد یافت. پیش آمد های پس از مرگ پیامبر و سرگذشت برخی از خلفای اسلامی و جنگ هایی که میان مسلمانان در گرفت، همگی نشانی از این تاریخ خشونت آمیز در درون امّت اسلامی ست. سرچشمه شکل گیری بسیاری از فرقه های اسلامی را در این کشاکش های سیاسی و جدل های الهیاتی جستجو باید کرد. با این همه، امیر معزّی بر آن است که دین اسلام و برخی از مبانی عقیدتی و آئینی آن، و به ویژه دیدگاه شیعیان بود که تمدّن اسلامی را شکل داد و این تمدن نوپا از دوران عبدالملک کم کم متن های خود را ساخت و پرداخت. ولی شیعیان با خلیفه وقت از در آشتی بر نیامدند و آشکار و پنهان با مُصحف رسمی و پرداخته شده ی قرآن به مخالفت برخاستند. تاریخِ منشاء (سرچشمه و خاستگاه) اسلام ( histoire de l’origine de L’islam ) و سرگذشتِ اسلام آغازین ( islam de l’origine ) نقطه های تاریک بسیار دارد امّا امیر معزّی این را برای تاریخ نگار اندیشه چالشی شوق آور می داند.
از دید او، نه تنها بسیاری از مسلمانان که جماعت پژوهشگران نیز گمان میکنند که تاریخ اسلام را چنان که باید می شناسند، حال آنکه برداشت و فهم شان از آن بر مبنای روایت هایی است که پس از فتوحات مسلمانان و استقرار امپراطوری اسلامی ساخته و پرداخته شده است. اما این پرسش مطرح است که اسلامی که در جنگهای مدنی، کشمکشهای قبیله ای و آئینی، در گیری های سیاسی و خشونت آمیز تکوین یافت، چگونه توانست چنین میراث بزرگی برای بشریت بجا بگذارد و تمدنی را بنا کند که در طول قرن ها شکوفا باشد و این همه متفکران، دانشمندان، فیلسوفان، و هنرمندان را در دامن خود بپروراند. امّا این پرسش که چه عواملی در شکل گیری این تمدّن دست اندر کار بود و چگونه این تمدّن در سراشیبی انحطاط افتاد، همچنان دامنگیر جهان اسلام است. از دید امیر معزّی، در دل این فضای خشونت آمیز دو مفهوم در تکوین و استمرار تمدن اسلامی نقش مهمی بازی کردند. نخست مفهوم بنیادِ الوهیّت انسان ( Divinité de l’homme) بود و اینکه انسان را نمی توان به جنبه های مادی و جسمانی اش فروکاست. دوّم نگاهی که برخی از مسلمانان و به ویژه شیعیان به متن مقدّس خودشان داشتند. اعتقاد به معنای ظاهر و باطن در متن و کوشش برای فهم بهتر آن زمینه ای شد برای گشایش مسلمانان به روی فرهنگ ها و تمدن های دیگر. زیرا قرآن نیز خود را به سلاله ی کتاب های مقدس یهودی و مسیحی پیوسته می داند. آنان برای فهم عمیق متن و دریافت معنای پنهان آن به ابزار هایی روی آوردند که دیگر تمدن ها در اختیار داشتند. فضای چنین تمنّایی بود که روی آوردن به نوشته های یونانیان، ایرانیان، مسیحیان، و یهودیان نقش مهمی را می طلبید. به باور امیر معزّی، پیشروی اسلام را نباید تنها در خشونت های دوران آغازین و کشور گشایی های آن دید، بلکه عظمت اسلام و تمدن آن را باید بر مبنای چنین گشایش هرمنوتیکی فهمید.
بسیاری از متون اسلامی در دوران تکوین این دین شکل گرفتند و نقش شیعیان در رشد و بسط اسلام و به ویژه گشایش هرمنوتیکی متن مقدّسشان انکار ناپذیر است. به همین دلیل، امیر معزّی در چند دهه گذشته با تلاش های پیگیر و با جمع آوری پژوهشگران کوشیده است تا حوزه های اسلام شناسی غرب را دعوت کند تا منابع فکری شیعی را جدی بگیرند. وی بر آن است که دیدگاه های شیعیان به همان اندازه آثار اهل تسنّن شایسته ی توجه و دقت است و اسلام پژوهان نمی باید نسبت به این سنت دینی و آثار آنان بی اعتنا بمانند. او شیعیان را “شکست خوردگان تاریخ” می داند. امّا می گوید که ضروری است تا تاریخ اسلام به روایت این دسته از مسلمانان نیز بازخوانی و بازسازی شود[5]. او حوزه های پژوهشی غرب را دعوت می کند تاریخ شکل گیری تشیّع و تحولات آئینی، الاهیاتی و فلسفی آن را جدّی بگیرند و نباید با گفتن این که این ها آثاری دفاعگرانه (Apologétique) و ایدئولوژیک اند، از پرداختن به این شاخه از دین اسلام سرباز زنند.
اگر چه بررسی سنجشگرانه همه ی نوشته های امیر معزّی در چارچوب این متن کوتاه ممکن نیست، با این وجود تلاش خواهم کرد تا دیدگاه ها، باریک اندیشی ها، اصالت و نوآوری او را در فهم بهتر بخشی از میراث تشیّع و تحولات تاریخی این شاخه از اسلام را برجسته کنم و تلاش او را برای فهم بهتر جنبه ناشناخته و یا کمتر شناخته شده تشیّع را نشان دهم.این نوشته از سه بخش تشکیل شده است
نخست به معرفی اجمالی و زندگی نامه فکری امیر معزّی پرداخته و با اشاره با آثار او می کوشم تا پیوندمنطقی میان نوشته های او را نشان می دهیم. اگر چه معرفی آثار او در این نوشته ممکن نیست امّا رابطه کتاب های او را با موضوع محوری تاملاتش در باب تشیّع و قرآن برجسته خواهم کرد.
بخش دوم این نوشته ارائه روش او جهت بررسی انتقادی تاریخ تحوّلات تشیّع است. در این بخش جنبه های روش شناختی و معرفت شناختی دیدگاه او را کاویده و تمایز رهیافت او را با برخی از پژوهشهای اسلام شناسی و شیعه شناسی نشان خواهم داد. هدف من در این بخش اشاره به رویکرد او جهت شناختن تاریخ اولیه تشیّع ، چگونگی پرداختن به تاریخ قرآن و جمع آوری آن، رهیافت او جهت طرح دوباره متون اولیه تشیّع با نگاهی به برخی از کتابهای حدیثی قرون نخست اسلام مخصوصا کتاب محمد ابن کلینی است. جدا از جنبه معرفت شناختی و روش شناختی رویکرد او که در گسست با رویکردهای چیره و گرایش های موجود در حوزه های اسلام شناسی رسمی غرب است پرداختن او به رویدادهای تاریخی و متون دینی با تکیه بر روشهای مدرن را نیز نشان خواهم داد. جستجوی رابطه میان زمینه ( Contexte) با متن (Texte) و نقش رویداد های تاریخی و زمینه آن در شکل گیری متن در نوشته های تازه امیر معزّی و مخصوصا کتاب “قرآن صامت و قرآن ناطق”[6] برجستگی خاصی دارد.
در بخش سوم صورت بندی تازه ای از چند مفهوم اساسی در اندیشه امیر معزّی را ارئه می دهم و از میان مفاهیم ساخته و پرداخته او به بررسی سه مفهوم اصلی خواهم پرداخت.
در آغاز به طرح دیدگاه او درباره عقل خواهم پرداخت چرا که این مشترک لفظی باعث آشفتگی های نظری و زمینه ساز کج فهمی از چنین مفهومی شده است. در بسیاری از نوشته های مربوط به عقل در اسلام و تمدن اسلامی با نوعی زمان پریشی ( Anachronisme) مواجه هستیم که نمونه آن کاربست مفاهیم، برداشت ها و دریافت های امروزی برای فهم مفهوم عقل در اسلام آغازین است. امیر معزّی نوشته مستقلی در باب مسئله عقل و معنی و مفهوم آن در تشیّع نخستین و تحولات معنایی آن منتشر نکرده است ولی در مقدمه بلند خود در کتاب “راهنمای ربانی در تشیّع اولیه” و در چندین صفحه به روشن کردن این مفهوم در متون اولیه شیعیان و تبیین دیدگاه خود پرداخته است و با برساختن مفهوم “خرد قدسی ( Hiéro-intelligence)“جنبه های مختلفِ معنا شناختی واژه عقل را نشان داده است. بی جهت نیست که بسیاری از کشمکش های نظری میان عقل گرایان و نقل گرایان، معتزله و اشاعره، اصولیون و اخباریون پیوندی گسست ناپذیر با تعریف معنا و مفهوم عقل دارد.
سپس به واکاوی دیدگاه او درباره تشیّع و رابطه این شاخه از اسلام با شخصیّت علی و نقش او در حافظه تاریخی شیعیان خواهیم پرداخت. او با تاکید بر این نکته که تشیّع امام- محور است به نقش مهم احادیث در شکل گیری آئین تشیّع تاکید و با رجوع بر کتاب اصول کافی محمد ابن کلینی، که در آن بسیاری از اصول اعتقادی تشیّع ارائه گردیده اند، به نقش احادیت در پایداری شیعه در طول تاریخ پرداخته است. این متون نقش مهمی در چرخش تاریخی جریان امامیه از باطن گرایی غیر عقلانی به عقلانیت کلامی- فقهی داشته است. این کُتب و دیگر متون شیعه، که از قرن چهارم تدوین یافتند، در شکل گیری سنت عقل گرایانه با تکیه بر رویکردی فقهی- فلسفی بی تاثیر نبوده است.
سرانجام به بررسی دیدگاه او درباره قرآن، شکل گیری مُصحف قرآنی، اسباب نزول و مخصوصا تلاش برخی از شیعیان برای دفاع از تحریف قرآن خواهم پرداخت. برای فهم بهتر نظریه تحریف قرآن دیدگاه های سه عالِم دینی را ارائه خواهم کرد که نقش مهمی در طرح نظریه تحریف قرآن داشتند. سیّاری، شیخ مفید و محدّث نوری که به سه دوران مختلف از تاریخ اسلام تعلق داشتند به طرح،بازخوانی، و نظریه تحریف قرآن همّت گماشتند.
اکنون کوشش های قرآن پژوهی امیر معزّی با تکیه بر تصوّر شیعیان از قرآن به بخش مهمی از تحقیقات آکادمیک تبدیل شده است و نهال کوچکی را که او سالها پیش کاشته و با صبر، حوصله، متانت و فروتنی در بیش از سه دهه آبیاری کرده است تبدیل به درخت تناوری شده که در سایه آن می توان به داد و ستد آرا و گفتگوی انتقادی در باب اسلام و تشیّع پرداخت و او همچنان به هرس کردن این درخت مشغول است. گذار از “قاموس قرآن” به “قرآن مورخان” را می توان چرخشی در تحولات دین پژوهی امیر معزی دانست.
باری موضوع این نوشته ارائه دیدگاه های او درباره این سه مفهوم با پیش رو داشتن آثار اوست و امیدوارم که خواننده علاقمند خود به با روی آوردن به مجموعه کارهای او به فهم بهتر رویکرد او به تشیّع نائل آید.
از آنجا که مخاطب این نوشته فارسی زبانان علاقمند به حوزه شیعه شناسی می باشند اشاره به برخی از انتقادات هایی خواهم کرد که به دیدگاه های او در فضای فکری ایران شده است. بی تردید بررسی انتقادی کارنامه فکری او و داوری در باب مجموعه آثار او در چارچوب این نوشته کوتاه ممکن نیست و باید در انتظار ترجمه آثار او نشست تا خواننده فارسی زبان بتواند داوری دقیق و سنجشگرانه درباره آن داشته باشد[7].
گمان میکنم که این نخستین نوشته به فارسی درباره زندگی فکری اوست و مانند هر کار تازه خطاها و لغزشهای بسیاری در آن راه یافته است و بر خواننده علاقمند، باریک بین و نکته سنج است تا کم و کاستی و لغزش های مرا یادآوری کنند تا باب بحث و گفتگوی انتقادی درباره آثار و نوشته های او همچنان گشوده باقی بماند. امید که این نوشته کوتاه در خواننده کنجکاو و علاقمند شوق خواندن نوشته های او را برانگیزد و کسانی که در حوزه شیعه شناسی صلاحیتی بسیار بیشتر از من دارند به بررسی انتقادی آثار او برآیند و جامعه علمی ما را محروم از دست آوردهای چنین حوزه مشاجره انگیزی نکنند.
از تهران تا پاریس
محمد علی امیر معزّی در تهران به سال 1334 و در خانواده ای فرهنگی با تمایلات و تعلّقات دینی به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر و در مدرسه فرانسوی زبان رازی گذراند. خانواده او ومخصوصا پدرش علاقه به مباحث دینی و الاهیاتی داشت و در چنین فضایی او توجهش به فرهنگ ایران و اسلام به ویژه جنبه های عرفانی و فلسفی این دین جلب شد. درسال آخر دبیرستان بلطف یکی از دوستان خانوادگی برای نخستین بار با هانری کُربن دیدار می کند و او چون علاقه محصّل جوان را به مسائل فلسفی،دینی و عرفانی می بیند او را تشویق به آمدن به فرانسه و ادامه تحصیل در رشته اسلام شناسی در پاریس می کند. امیر معزّی پس از گرفتن دیپلم در سال 1974 وبا موافقت خانواده برای ادامه تحصیل به پاریس می آید و مشغول تحصیل در مدرسه مطالعات عالی (سوربن) می شود. او مدت دوسال به پای درسهای کُربن می رود و به تشویق او به شیعه پژوهی به ویژه بررسی متون اولیه و نخستین آن مشغول می شود. در کنار تحصیل در حوزه اسلام پژوهی شروع به یادگیری زبان عرب در انستیتوی زبان های شرقی کرده و زبان پهلوی، یونانی و لاتین هم کمی می آموزد. کُربن در سال 1976 کلاس های درس خود را تعطیل و دانیل ژیماره جانشین او در مدرسه عالی علوم می شود. امیر معزّی سالها بعد رساله پایان نامه تحصیلی خود را به بررسی چهره (سیمای) امام در متون اولیه شیعه، به راهنمایی دانیل ژیماره و ژان ژولیوه به پایان می رساند و از قضا دفاع از پایان نامه تحصیلی اش در سالن هانری کُربن انجام می گیرد. او در سال 1988 پس از بازنشستگی استادش نخست استادیار و سپس در سال 1994 جانشین استاد خود در همان کرسی هانری کربن می شود.
پرداختن به نکات افتراق و اشتراک دیدگاه های هانری کُربن و امیر معزّی در محدوده این نوشته ممکن نیست اگر چه هر دو پژوهشگر به جنبه های مختلف مذهب تشیّع پرداخته اند اما تمایز اساسی در رویکرد آنان به تاریخِ تحولات این مذهب است. کُربن کوشید تا جنبه های فلسفی و الاهیاتی تشیّع را در تحولات پسین آن و مخصوصا از دوران صفویه برجسته کند و نقش مهمی در تصحیح انتقادی متن های شیعه داشت و شهرت او در کمک به شناخت و کشف مولّفین، فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی بر کسی پوشیده نیست ولی تلاش امیر معزّی فهم بهتر چرخش مهمی است که جهان تشیّع در پایان قرن چهارم با آن مواجه شد و این چرخش همانا گذار از نوعی برداشت باطنی-عرفانی از دین و مخصوصا امامت به نوعی الاهیات عقلانی و دیالتیکی بود.
امیر معزّی پایان نامه تحصیلی خود را به نقش محوری امام در فهم اصول اعتقادی و آئینی تشیّع اختصاص داد و حاصل کار او کتابی زیر عنوان “راهنمای ربّانی در تشیّع نخستین” که در سال 1992 به فرانسه چاپ و درسال 2007 چاپ جدیدی از این کتاب در قطع جیبی به بازار عرضه شد[8].از همان زمان تا کنون زندگی فکری خود را صَرف شناخت بهتر تشیّع و شناساندن بخش مهمی از میراث آن کرده و مدارج علمی را تا عالی ترین سطوح آن پیموده است. اکنون چاپ و نشر انتقادی برخی از میراث تشیع همراه با آثاری که در چند دهه گذشته منتشر کرده است مرجع مهمی برای شناخت این شاخه از اسلام در غرب است.
البته شهرت امیر معزّی در حوزه پژوهشی، امروزه فراتر از مرزهای جغرافیایی فرانسه و فرانسه زبانان است و برخی از آثار او به زبان انگلیسی در دسترس علاقمندان به حوزه شیعه شناسی است. با این وجود همزبانان او از دست یابی به آثار او محروم بوده وتنها برخی از کتاب های او همراه با تعدادی از مقالاتش تا کنون به فارسی برگردانده شده است.
روش کار او
دین شناسی و دین پژوهی در غرب دامنه بسیار گسترده ای دارد که توجه همه رشته های علوم اجتماعی و انسانی را به خود جلب کرده است. جامعه شناسان، روان شناسان، روانکاوان و فیلسوفان با گرایشهای گوناگون کوشیده اند تا علل روی آوردن به مذهب و دلیل پایداری امر دینی و تعلق آدمیان به امر متعالی و قدسی را در تاریخ بشر بکاوند.
رویکرد امیر معزّی را می توان به نوعی رویکردی فلسفی با تکیه بر مکتب پدیدار شناسی دانست. او تلاش کرده است تا با بهره گیری از پدیدار شناسی دین و با توجه به رهیافتی تاریخی نسبت به تحول دین در بستر تاریخ و اهمیت هرمنوتیک دینی راه تازه ای برای فهم بهتر پدیده دین و مخصوصا مذهب تشیّع به میان نهد و در تمایز با رویکرد کُربن معتقد است “تفاوت من با کوربن این است که من روش پدیده شناسی را قبول دارم. یعنی اینکه برای فهم یک پدیده دینی، باید دید که مومنین به آن پدیده، چطور آن موضوع را می بینند. یعنی اینکه ببینیم تشیّع را شیعیان چگونه می بینند، می فهمند، ایمان دارند و عمل می کنند”[9] .
نوشته های امیر معزّی بازسازی آئین تشیّع با توجه به نوشته ها و آثار باقی مانده از امامان است و به همین دلیل محور تحقیقات و پژوهش او تاریخ سه قرن نخست اسلام می باشد به عبارتی “امیر معزّی یک متخصص شیعه شناسی با تاکید بر یک دوره تاریخی مشخص است و همچون کُربن شرق شناسی نیست که در جستجوی حکمت مشرقی و در پی فلسفه تطبیقی باشد و از این رو به حوزه های متنوعی پرداخته باشد[10]. او در نوشته های خود و مخصوصا در کتاب “قرآن صامت و قرآن ناطق” رابطه برخی از متون شیعیان در قرون نخست اسلام را با حوادث تاریخی آن دوران به ویژه کشاکش های سیاسی جهان اسلام پس از فوت پیامبر نشان داده است و با انتخاب چند متن قدیمی راهی برای فهم خشونت های مزمن و دامنگیر جهان اسلام در قرون نخست و مخصوصا دوران عثمان و علی گشوده است.
رویکرد علمی و تاریخی امیر معزّی همراه با نوعی همدلی ( Empathie )،[11] آنچنان که برخی از جامعه شناسان، فیلسوفان و روانشناسان در آثار خود به آن اشاره کرده اند، نسبت به باورها و اعتقادات مسلمانان است به این معنی که تلاش کرده است به دنیای درونی گفتمان امامان راه یابد و بدون داوری در باب ساختار کلام آنان زمینه فهم بهتر سخنانشان را فراهم کند و معتقد است که “برای فهم یک پدیده دینی باید دید که مومنین به آن پدیده، چطور آن موضوع را می بینند. یعنی اینکه ببینیم تشیّع را شیعیان چطور می بینند، چطور می فهمند، چطور ایمان دارند و عمل می کنند”. آمیختن این روش پدیدار شناختی همراه با رویکردی تاریخی زمینه فهم بهتر چرخش های مهم تاریخ تشییع را فراهم می کند. رویکرد تاریخی امیر معزّی و تلاش برای فهم بهتر تحولات تشیّع در بستر تاریخ باعث دوری گزیدن او از رویکردهای ذات گرایانه در باب اسلام و تشیّع است و به صراحت اعلام کرده است که ” من به ذات گرایی معتقد نیستم. به نظرم هر پدیده دینی چه اسلام بطور کلی چه تشیّع به طور اخص یا حتی مسیحیّت، یهودیّت و بودا، هیچکدام یک چیز یگانه، منسجم و یکدست در همه زمانها و مکانها نبوده است … من سعی کردم در مطالعاتم، حالا نمی دانم موفق بوده ام یا نه، سعی کردم این دو روش پدیده شناسی و تاریخی را با هم بیامیزم. البته روش تاریخی که من دنبال می کنم مبتنی بر فیلولوژی است. یعنی رجوع مدام به متون. کار من نوعی تاریخ متون است ” [12].
البته همدلی را نباید با هم رأیی و موافقت بارهبران و امامان تشیّع یکی دانست و این نکته دقیق و ظریف باعث گمراهی بسیاری شده است. برای مثال پژوهشگر می تواند با همدلی علل روی آوردن و نزدیکی برخی از مسلمانان را به امام و یا ولایت فقیه فهمیده و به تحلیل این پدیده بپردازد اما ذوب در ولایت خارج از حوزه تحقیقاتی است و جهان آکادمیک دار مشاجره و تکافوی ادله میان پژوهشگران است. همدلی نوعی کوشش جهت بازسازی افق فهم کسانی است که در دنیایی متفاوت با ما زندگی کرده و یا می کنند و کاربست مفاهیم امروزی برای فهم دنیای آنان گره ای از کار فروبسته پژوهش نگشوده و بر مشکلات ما خواهدافزود. به همین دلیل او با تکیه بر روش انتقادی- تاریخی زمینه فهم برخی از مفاهیم قدیمی را فراهم آورده و نوشته های امامان و تابعین را نه هذیان و جنون بلکه نوعی ساخت واقعیت از جهان خودشان می داند[13].
چنین رویکردی واکنش هایی در میان دینداران معتقد برانگیخته است. مسلمانان باورمند به اصول ایمانی و اعتقادی خود، روش امیر معزّی را نوعی تقدّس زدائی از آئین اشان و گشودن باب چون و چرا در مبانی دینی و عقیدتی خود می دانند و چنین حرکتی را زمینه ساز دنیوی شدن دین خود و کمرنگ شدن جنبه های قدسی آئین خود می پندارند. شاید به همین دلیل است که دوستداران تشیّع و برخی از تازه شیعه شدگان به نقد ایدئولوژیک از امیر معزّی پرداخته و داوری های عجیب در باب نوشته هایش منتشر کرده اند[14]
او مسلمانان را دعوت به جدی گرفتن تاریخ کرده و تلاش خود را پیوند زدن روش تاریخی و نقد متون و فهم بهتر آن در بستر تاریخ می داند و معتقد است که مسلمانان باید نقش مهم تاریخ را در نظر گیرند هرچند چنین رویکردی زمینه تقدس زدائی از برخی جنبه های دین را آشکار می کند با این وجود ما برای فهم بهتر تاریخ تحول تشیّع ناگزیر از بکار گیری چنین روشی هستیم.
از دید او برای فهم بهتر تاریخِ اعتقادی امامیه ضروری است تا معیارها و سنجه های تازه ای را به پیش کشیم تا امکان شناخت مجموعه اعتقادی امامیه ممکن شود. از دید او و در میان امامیه ما با دو سنت مختلف روبرو هستیم:
سنت نخست که می توان آنرا سنت باطنی-غیر عقلانی (پیش-عقلانی) اولیه نامید. این جریان بویژه تا قرن چهارم ادامه یافته و نمایانگر مرحله پیش- کلامی و پیش-فلسفی آئین تشیّع است. در این مرحله زبان هنوز شکل اسطوره ای داشته و راه به استدلال برهانی و دیالکتیکی نمی دهد. در آغاز قرن سوم هجری قمری بخش عظیمی از میراث حدیثی شیعه به قم منتقل شد و در تاریخ به نام مکتب قم شهرت یافت. مهمترین محدثان این مکتب علی ابن بابویه قمی و فرزندش شیخ صدوق می باشد. این حوزه حدیثی در قرن سوم و چهارم دوران نشاط، تحرک و شکوفایی خود را پشت سرنهاد و در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم مغلوب عقلگرایی مکتب بغداد شد. شاید بتوان تقابل میان این دو مکتب را در برحورد میان شیخ صدوق و شیخ مفید دید. کتاب های “رساله الاعتقاد و الهدایه” و “کتاب التوحید” تجلی کوشش های این سنت حدیثی شیخ صدوق است که بعدها از قم به ری مهاجرت کرد و به همین دلیل مکتب ری نیز نام دیگری برای این سنت است. شیخ مفید با نوشتن کتاب “تصحیح الاعتقاد” که ردیه ای بر کتاب شیخ صدوق است نمایده سنت دوم است که مرکز آن در بغداد بود و می توان آنرا سنت عقلانی الاهیاتی- فقهی نامید که از همان قرن چهارم تبدیل به سنت چیره در جهان تشیّع می شود و تا زمان حاضر ادامه دارد. زبان این سنت منطقی – استدلالی است. این قرن چند ویژگی دارد که مهمترین آن به قدرت رسیدن آل بویه و حضور پررنگ شیعیان، دوران ترجمه آثار یونایی به زبان غرب، و پایان یافتن عصر امامان تاریخی و آغاز غیبت کبری است. [15]
در بسیاری از پژوهش های علمی که به بررسی تحولات اسلام و گرایشهای مختلف آن پرداخته اند چنین تحوّل مهمی را نادیده انگاشته و مذهب تشیّع را به یک فرقه غالی و یا تعدادی از پیروان علی فروکا سته اند و یا اینکه کشمکش ها و درگیری های دو قرن نخست اسلام و در درون امت اسلامی را به جنگ های سیاسی تقلیل داده اند و از جنبه های اعتقادی و آئینی اختلاف شیعیان با دیگر گرایش های اسلامی غفلت کرده اند. به همین دلیل پژوهش های شیعه شناسی در آغاز برای راه یابی به درون جامعه علمی با مشکلات بسیار روبرو بود ولی امروزه به لطف پیگیری پژوهشگران و مخصوصا آثار ارجمند و گرانقدری که امیر معزّی در چند دهه گذشته برای شناخت تشیّع عرضه کرده است امکان پرداختن عالمانه و آگاهانه تشیّع در فضای علمی ممکن شده است.
امیر معزّی معتقد است که در میان پژوهشگرانی که به این چرخش امامیه اولیه پرداخته اند هیچ کدام، تا آنجا که او تحقیق کرده است، یک پرسش ساده و در عین مهم را مطرح نکرده اند و اینکه نتیجه گذار از سنت گرایی به عقلگرایی چیست؟ گذاری که به چیرگی کامل جریان عقلگرایی منجر می شود و در تحولات مکتب امامیه نقش بسیار مهمی دارد. پرسش دیگر نتیجه عقلانی کردن امامیه، که از قرن چهارم آغاز و تاکنون ادامه داشته، در میان متکلّمان، فقیهان و متفکران مسلمان تشیّع اثنی عشری چیست؟ و سرانجام اینکه عاقبت و سرنوشت جهان بینی امامیه قبل و بعد از این چرخش مهم چیست؟
بسیاری ازنوشته های امیر معزّی و مخصوصا کتاب مهم او “راهنمای ربانی در تشیّع نخستین”، پاسخ به این پرسش ها و مخصوصا تاکید بر نقش منابع اولیه جهت شناخت تشیّع است.
در ماه های پایانی سال 2019 کتابی قطور در سه جلد و نزدیک به 4000 صفحه به زبان فرانسه زیر عنوان “قرآن مورخان ” از سوی انتشارات سرف منتشر شد. این اثر حاصل تلاش چندین پژوهشگرِ صاحب نام در حوزه اسلام شناسی، یهود شناسی،مسیح شناسی، قرآن پژوهی، تاریخ و کتیبه شناسی زیر نظر او و همکارش گیوم دی انجام گرفته است. سالها پیش مدیر انتشارات سرف از امیر معزّی می خواهد تا ترجمه تازه ای از قرآن به فرانسه انجام دهد و او به وجود بیش از 50 ترجمه از این کتاب اشاره می کند و معتقد است که ترجمه تازه از قرآن گره ای از مشکلات کنونی جهت فهم بهتر کتابی که بیش از یک میلیارد انسان به آن باور دارند نمی گشاید. در عوض پیشنهاد می کند تا با گردآوری تعدادی از متخصصین حوزه های مختلف قرآن پژوهی دورنمای تازه ای جهت شناخت و فهم بهتر این کتاب و بررسی زمینه و زمانه ای که در آن قرآن تکوین یافته را نشان دهد. حاصل چهار سال تلاش این پژوهشگران اکنون در دسترس ماست و این اثر با استقبال نه تنها جامعه علمی بلکه فضای عمومی جامعه مدنی روبرو شد.
در این کتاب پژوهشگران تلاش کردند تا رابطه قرآن و تکوین دین اسلام را در ارتباط بیرونی و با دیگر ادیان یکتاپرستانه نشان دهند و تاثیر پذیری اسلام، نه فقط از فرهنگ زمانه خود بلکه از از یهودیت و مسیحیّت را برجسته کنند.[16].
عقل:از اشتراک لفظی تا آشفتگی مفهومی
اگر چه بسیاری از گرایشهای اسلامی خود را عقلگرا می دانند و تشیّع نیز مدعی ادامه راه جریان عقلگرای معتزله می باشد با این وجود در باب تعریف عقل، معنای و کارکردهای آن توافق چندانی میان پژوهشگران و حتی بازیگران اصلی تفکر اسلامی وجود نداشته و هرکس با تعریف خاص خود از عقل به نقد دیگری پرداخته و عقلگرایی خود را ادامه دهنده این سنت در جهان اسلام می داند. در این بخش می کوشم تا صورت بندی خود را از مفهوم عقل در جهان اسلام و تشیّع و مخصوصا تحولات معنا شناختی (Sémantique) و دلالت شناختی (Signification ) آن را با تکیه بر نوشته ای از امیر معزّی نشان دهم.او در مقدمه کتاب “راهنمای ربانی در تشیّع اولیه[17]” کوشیده است تا مفهوم عقل و چند معنایی بودن آن را در متون اولیه تشیّع و در نزد امامان روشن کند. او با بررسی و تامل در بسیاری از احادیث شیعه و با استناد به ده ها حدیث برگرفته از معتبرترین منابع شیعی باز مانده : ” به این نتیجه رسیدم که این مضمون (عقل) در این متون، به هیچ عنوان به عقل به معنای قوه ادراک منطقی و آلت استدلالی منطقیون محدود نمی شود. چنین به نظر می رسد که مفهوم منطقی عقل متاخر است و پس از ترجمه آثار یونانی به ویژه آثار مشایی و شکل گرفتن مکاتب کلامی بویژه معتزله داخل اندیشه اسلامی شده است”[18] . او در مقدمه بلند خود بر کتاب یاد شده که نوعی گفتار در روش است برداشت خود از عقل را با توجه به منابع اولیه شیعیان نشان می دهد. تامل در این بخش از کتاب امیر معزّی و فهم استدلال او برای توضیح و تشریح مفهوم عقل ضروری است هر چند خلاصه کردن این بخش از کتاب کار ساده ای نیست. او در این کتاب با برخی از عقاید رایج در حوزه اسلام شناسی و شیعه شناسی در افتاده و به بررسی انتقادی دیدگاهی پرداخته است که امامیه را نوعی الاهیات عقلانی (théologie rationnelle) از نوع معتزلی آن می داند. از دید او دو امر در رواج این عقیده نادرست نقش مهمی داشته است:
نخست اینکه امامان شیعه در سخنان خود دائما تکرار می کردند که عقل عنصری (رکن) مهم و بنیادین برای فهم آئین آنان است در نتیجه بسیاری گمان کردند که این واژه چیزی جز عقل استدلالی در میان عالمان آن دوران نیست.
دوم اینکه از همان آغازِ تاریخ امامیه ما شاهد چیرگی جریان عقلگرا در میان متکلمین شیعه هستیم که کوشیدند تا تفسیری عقل پذیر از بسیاری منابع دینی خود بدست دهند. متکلمان شیعه با تکیه بر عقل و دخالت دادن آن در فهم بهتر وحی و قرآن تلاش خود را گسترش نوعی عقلانیت دینی دانستند و در این مسیر به باز نویسی تاریخ این دین و تدوین احادیث و روایات این شاخه از اسلام مشغول شدند.
با در نظر گرفتن دو نکته بالا کوشش روش شناختی امیر معزّی در برگیرنده چهار اصل بنیادین است :نخست مفهوم عقل امامیه در معانی قدیمی آن و مخصوصا در روایات و سخنان منسوب به امامان و تمایز آن با مفهوم عقل یونانیان و یا ادیان یکتاپرستانه در زمان ظهور اسلام. دوم تمایز دو سنّت مهم امامیه یعنی باطن گرایی و عقلگرایی که سرشت و بینش کاملا متفاوتی داشتند. سوم شناخت منابعی که متعلق به سنّت آغازین تشیّع است و سرانجام سرشت احادیث امامیه.
اکنون به ارائه دیدگاه او درباره عقل میان مذهب امامیه و مخصوصا شیعیان پرداخته و تمایز دیدگاه او با برخی از پژوهش های اسلام شناسی و شیعه پژوهی را نشان خواهم داد.
عقلِ منطقی یا خردِ قدسی
معادلهایی که غربیان برای نامیدن واژه عقل بکار برده اند نارسا است و این واژه در متون اولیه اسلامی حوزه معنا شناسی گسترده ای داشته و سپس تبدیل به مفهومی خاص در حوزه عقاید، الهیات و فلسفه اسلامی گردید. به باور امیر معزّی اسلام شناسان و متخصصین زبان عرب همچنان در جستجوی فهم بهتر معنی عقل و جنبه های مختلف آن مشغولند. به نظر می رسد که قبل از ظهور اسلام واژه عقل قدر و منزلت مهمی نداشته و به معنی قلّاده ای، که به پای حیوانات می بستند تا تکان نخورند، بکار می رفته است.[19] و معنی مجرد عقل هم قوه ای بود که مانع خطای آدمی میشد. در حوزه اخلاق عملی و در دوران پیش از اسلام واژه عقل در پرتو واژه حِلم قرار گرفته بود که این دومی در تقابل با جهل و سفاهت بود. با ظهور اسلام و نزول قرآن وضعیت کمی تغییر کرد و زمینه تحول برای حضور عقل در ادبیات دوران نخستین اسلام را فراهم آورد. هر چند واژه عقل در قرآن غایب است صیغه ساده آن “یعقل” 50 بار و “یعقلون” 23 بار در قرآن بکار رفته است با این وجود این واژه در میان مسلمانان رواج بسیار یافت. محمد آرکون نیز در مدخل عقل در کتاب “قاموس قرآن” به مشکلات موجود در جهان اسلام در باب پژوهش درباره عقل پرداخته و به تاثیر کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان بر گفتمان قرآنی اشاره می کند و رجوع به عقل یونانی را امری پسینی در میان مسلمانان می داند. او با جستجو در ریشه واژه عقل معتقد است که “غل” به معنی بستن حدود 40 بار در قرآن بکار رفته است اما واژه عقل بعنوان اسم در این کتاب غایب است[20]. البته واژه هایی چون فکر کردن، تامل، اندیشه کردن در آیات الهی، ذکر و بیاد آوردن خدا، فهم کلام الهی، شناختن و توانایی تمیز نشانه ها و آیات الهی در ارتباط با صیغه “عقل یعقل” در قرآن وجود دارد اما تنها عقل است که در تقابل با جهل واقع می شود. عقل قرآنی را می توان نوعی درک، دریافت و آگاهی از امر الوهی (الوهیت) دانست.
مکتب امامیه در دوران آغازین و جهت ارائه محورهای آئین خود و اصول عقایدش به مفهوم عقل تکیه کرد. از دید امامان بکار گیری عقل برای رسیدن به فهم بهتر و درست آموزه های آنان اجتناب ناپذیر است و سخن آنان بدون بکار گیری عقل دست نیافتنی، وحتی فهم ناپذیر است. در آن دوران عقل در مقابل جهل قرار داشت و به هیج وجه به معنی عقل منطقیِ متکلمان بعدی نیست. شاید به همین دلیل است که محمد ابن یعقوب کلینی در کتاب “کافی” و در بخش “اصول عقاید” بخشی را زیرعنوان کتاب “عقل و جهل” به بررسی این دو واژه پرداخته است. امیر معزّی با تکیه بر این کتاب به معانی مختلف واژه عقل در تشیّع اولیه پرداخته و چند معنی از این واژه را از هم تفکیک کرده است که در اینجا اشاره ای به آنان خواهیم کرد.
نخست بعد کیهان پیدایی (cosmogonie) عقل که ریشه آن به برخی از سخنان امامان و مخصوصا امام جعفر صادق برمیگردد.
امیر معزّی حدیث مشهور جنود عقل منسوب به امام جعفر صادق را نقل می کند که در آن جنبه های مختلفِ بُعد کیهان پیدایی عقل مطرح است. در این حدیث خدا نخست عقل را آفرید و اعلام کرد “ای عقل تورا باشکوه و عظمت آفریده و نسبت به دیگر مخلوقات برتری دادم”. خدا پس از آن جهل را آفرید و تاریخ تشیّع و آئین آن و آموزش های امامان نوعی تقابل میان عقل و لشگریان آن شامل امام و پیروانش از یکسو و جهل و لشگریانش که دشمنان امام هستند از سوی دیگر است و اینچنین است که عقل از نخستین آفریده های خداست.
“عقل نخستین آفریده خداوند از طرف راست عرش او و از آب شیرین و گوارا است و صفت او اطاعت از پروردگار و نزدیکی جستن به اوست. پس از عقل، جهل از آب شور و تلخ آفریده می شود و صفت او نافرمانی از خداوند و دوری جستن از اوست. سپس خداوند دو سپاه از هفتاد و پنج صفت پسندیده و ناپسند را به ترتیب در اختار عقل و جهل قرار می دهد تا این دو نیروی کیهانی پیش از آفرینش مادی با یکدیگر به مبارزه پردازند.[21]
امیر معزّی در این کتاب و در بسیاری از نوشته هایش بر دیدگاه شیعیان، که بر نوعی دوگانگی و دوگانگی استوار است، تاکید می کند. در ارتباط با مفهوم عقل و لشگریان عقل نیز ما با نوعی همسان انگاری یا یکسان انگاری( Identification ) میان عقل و لشگریانش که همانا امام و پیروانش است مواجه هستیم همانطور که در جبهه مقابل نیز ما شاهد همین روند هستیم که در شکل تقابل میان جهل و لشگریانش با دشمنان امام و پیروان آن تجلی و نمایان می شود. بُعد کیهان پیدایی عقل که ما در روایات و احادیث با آن روبرو هستیم نتیجه نوعی بسط و گسترش آئین تشیّع است که چهار چوب های تعاریف قرآنی را در هم شکسته و تبدیل به نوعی اخلاق کیهانی و سرنمونی (Prototype ) از اخلاق انسانی است .
دوم بعد اخلاقی- معرفت شناختی عقل. عقل امامیه نه علمی اکتسابی و حصولی بلکه حضوری (لدنی) و فدیه الهی است که امکان شناخت متعالی را برای انسان فراهم می کند. عقل را با ادب و آموزش نیز نباید یکی گرفت چرا که ادب نوعی اخلاق عرفی و دنیوی است که هم منبع و هم نتیجه شناختی عُرفی می باشد در حالیکه، عقل، همانطور که در حدیثی از امام هشتم نقل شده است، نشانه لطف و کَرم خداست به همبن دلیل آن کس که با زحمت در جستجوی رسیدن به تعلیم و تربیت درست و صحیح است موفق خواهد شد اما آنکه با زحمت و رنج در صدد دست یافتن به عقل است تنها بر جهلش همواره افزوده خواهد شد. به همین دلیل امکان دستیابی به عقل تنها با تلاش و کوشش آدمی ممکن نیست و انسان نقش فعال در وجود و حضور آن ندارد.
سوم بعد معنوی عقل. در کلامی که هشام ابن حکم از امام موسی کاظم نقل می کند امام جنبه های معنوی عقل را مطرح می کند. در این حدیث امام با رجوع به قرآن و ریشه یابی معانی مختلف عقل در قرآن، عقل را چون قوه فهم و دریافت امر الوهی و امور ماورا طبیعی دانسته که شبیه نور در قلب مومن است که به لطف آن امکان شناخت نشانه ها و آیات خدا ممکن است. اما نکته مهم و اعتقادی که در سخن امام می یابیم ” در حالیکه پیامبر و امامان حجت بیرونی خدا هستند عقل حجت باطنی و درونی اوست. بعد معنوی و دینی عقل را می توان با مقایسه میان امام (عقل بیرونی) و عقل (امام درونی) دریافت. سرانجام اینکه عقل یکی از ابواب و درهای بهشت است و امام جعفر صادق گفته است “آنکس که صاحب عقل است دین دارد و آنکه دین دارد به بهشت خواهد رفت”
بعد نجات بخش عقل.
فهم بهتر این بُعد از عقل را هم می توان در سخنی منسوب به امام جعفر صادق یافت که در فقدان عقل، که رُکن ( بُن مایه) مهم دین است، تنها دین باطل وجود خواهد داشت. شخصی در حضور امام جعفر صادق از فردی سخن گفت که فکر و ذکرش (وسوسه اش) وضو گرفتن و نمازگزاردن است و امام می گوید که چنین شخصی فاقد عقل و تابع شیطان است. باز از امام جعفر صادق سئوال می شود که پس عقل چیست و او می گوید” عقل چیزی است که بوسیله آن خدای رحمان و رحیم پرستش می شود و به لطف آن می توان بهشت را بدست آورد”. دیگری به او می گوید پس آنچه معاویه داشت چه بود و امام جواب می دهد که معاویه صاحب حیله بود که که رویه ای است که شباهت هایی با عقل داشته اما عقل نیست”. در روایت دیگری از امام باقر می خوانیم که داوری خدا در قیامت و در باب بندگانش بر اساس عقلی است که به آنان عطا کرده است.
امیر معزّی با تامل و تحلیل معانی مختلف عقل در تشیّع اولیه معتقد است که چنین عقلی را، که می توان “خرد قدسی” نامید، ربطی با تعریف عقل که متکلمان مسلمان ما را عادت داده اند ندارد. او به لغزش معناشناختی میان مفهوم قرآنی عقل، که عقل امامیه به نوعی بسط و گسترش آن است، با عقل متکلمین اشاره می کند و معتقد است که مفهوم عقل در نزد متکلمان متاثر از متون ترجمه شده ارسطو به زبان عرب است که در آن دوران میان معتزلیون بسیار رواج داشت و نشانه آشکار این تحول لغت شناختی را در خود مفهوم عقل می توان دید. در حالیکه در آغاز اسلام واژه عقل در مقابل جهل و نادانی قرار داشت اما کم کم از قرون سوم به بعد عقل حداقل در زبان روزمره در مقابل جنون، دیوانگی و فقدان عقل سلیم و سفاهت قرار می گیرد. باید اضافه کرد که این برداشت تازه از عقل جنبه قدسی خود را حفظ می کند. در احادیث اهل سنّت عقل تقریبا معادل واژه فقه و تفقه در دین است. در علم کلام عقل معادل علم به معنی مجموعه ای از شناخت ناشی از متون مقدس است به همین دلیل بسیاری از پژوهشگران، معتزله را نخستین عقلگرایان جهان اسلام دانسته اند. در نزد نخستین فیلسوفان مسلمان واژه عقل چیزی میان برداشتها و دریافتهای الهیاتی و علم دنیوی (عرفی) در باب نفس است. امیر معزّی به نکته ای در باب دشواری های عرفی شدن عقل در جهان اسلام اشاره می کند و معتقد است که در جهان اسلام عقل نه عرفی دنیوی ( ) بلکه عقلایی ( ) و انسانی ( ) شد و این حادثه در فرهنگی اتفاق افتاد که در آن عقل و انسان را تنها در رابطه با خدا می توان فهمید. در میان عالمان مکتب امامیه می توان از شیخ مفید نام برد که از نخستین متکلمان بزرگ شیعی است که برهان های کلامی خود را بر مبنای عقل در معنی تازه آن استوار کرد. اگر چه تعاریفی که او از عقل بدست می دهد نزدیکی هایی با تعاریف امامان دارد با این وجود مجبور می شود تا استفاده ای را که متکلمان معتزلی در جدال های کلامی از آن استفاده می کردند بکار گیرد. شریف مرتضی از شاگردان شیخ مفید و نیز عبدالجبار معتزلی نیز عقل را از معنی قدیمی آن تهی و معادل استدلال و نظر می داند. تاثیر این عالمان و عقلگرایی آنان در فضای فکری آن دوران و در تاریخ اسلام آنچنان ریشه دواند و تبدیل به گرایش غالب و چیره در میان مکتب امامیه شد و چنین امری تا به امروز نیز ادامه داشته است. آن خِرد قُدسی که از محورهای مذهب امامان و کلیدی برای گشودن رازهای آموزش آنان و گشودگی بر آموزش های آنان بود این امکان را برای پیروانشان پدید آورد تا معیاری برای تفکیک صدق از کذب و نور از تاریکی پیدا کنند.
امیرمعزّی پس از این توضیحات واژه شناسی و با تکیه بر متون اولیه شیعیان و سخنان منسوب به امامان و حضور عقل به دو بخش عقاید در کتاب کافی واژه خرد قدسی (Hiéro-intelligence ) را معادل عقل پیشنهاد می کند. او با تامّل در منابع مختلف تشیّع و مخصوصا احادیث امامان و جستجو برای فهم بهتر معنی عقل بر این باور است که عقل در این متون به هیج وجه به معنی قوه ادراک منطقی و عنصر (آلت) استدلالی منطقیون محدود نمی شده است و واژه “خرد قدسی” به قوه ادراک واقعیات منطقی و فوق منطقی است که کلید فهم و ایمان به تعالیم ائمه است. این مفهوم از عقل بعدها در نزد متکلمان شیعه و متاثر از فلسفه یونانی کم کم تبدیل به عقل منطقی استدلالی می شود و نزد کسانی چون شیخ مفید به ابزاری جهت نقد استاد خود شیخ صدوق (ابن بابویه ) تبدیل می شود. مفهوم اولیه عقل نشان می دهد که امامان از چه زاویه ای علاقمند بودند تا رویکرد، دریافت و شیوه فهم آموزش های آنان انجام گیرد به همین دلیل عقل در مفهوم اوّلیه آن به نوعی نزدیک به واژه جهان بینی امامت اولیه است که بعدا معنی عقل دیالکتیکی بخود گرفت و به همین دلیل امامت رانوعی آئین عقلانی دانسته اند که زمینه نوعی اغتشاش مفهومی برای فهم جریان فکری تشیّع آورده است.
تشیّع چیست؟
این پرسش و جستجوی پاسخ به چنین پرسشی در بسیاری از نوشته های امیر معزّی مطرح و محور کتابی به همین نام است که او با کریستیان ژامبه در سال 2004 و در انتشارات فایارد به چاپ رساندند. واقعیتی است که انقلاب ایران نقشی مهم در طرح دوباره تشیّع داشت ولی هدف نویسندگان پرداختن به جنبه های آئینی این شاخه از اسلام و تمایز تشیّع با دیگر شاخه ها و فُرق اسلامی است. نویسندگان برای فهم بهتر تاریخ تشیّع و تحولات آن زمانبندی کُربن را مبنای نوشته خود قرار می دهند که در کتاب “اسلام ایرانی” چهار مرحله را در تکوین، رشد و بسط تشیّع از هم تفکیک کرده است.
مرحله اول که از زمان حیات امامان آغاز و تا دوران غیبت کبری ادامه می یابد. با غیبت امام در سال 329 هجری و یا 940 میلادی مرحله دوم شکل گیری تشیّع آغاز می شود. این مرحله حدود سه قرن ادامه می یابد و در این دوران ما شاهد رشد و تکوین احادیث شیعه، ظهور فقها،متالهان، متکلمان و فلاسفه اسلامی هستیم. با سقوط بغداد و تسخیر مرکز خلافت عباسیان از سوی مغولان مرحله سوم شکل گیری تشیّع آغاز و تا استقرار آن همچون دین رسمی ایران در آغاز قرن 16با قدرت رسیدن صفویان ادامه می یابد و در این دوران شاهد رشد ادبیات شیعه در حوزه های عرفانی و آئینی هستیم و رابطه میان جریان های معنوی تشیّع با اندیشه های مهم جهان تسنّن منجر به ظهور آثاری مهمی در ایران آن دوران می شود. سرانجام مرحله چهارم که از به قدرت رسیدن صفویان و اعلام تشیّع همچون مذهب رسمی ایران آغاز و تاکنون ادامه یافته است[22].
امیر معزّی اگر چه روش خود را اهمیت به تاریخ و نقد تاریخی دین قرار داده است اما رویکرد او که پیوند پدیدار شناسی و رویکرد تاریخی است به نوعی کوشش در جهت بازسازی تاریخ تشیّع بر اساس منابع آنان است. او در پژوهش خود درباره تشیّع نقش امام را در مقام سیمای (چهره) اصلی دینداری شیعیان برجسته کرده است چرا که بسیاری کشمکش های نظری و منازعات سیاسی بی رابطه با تصوّر شیعیان از چهره علی نیست. اگر سیاست را به تغبیر کارل اشمیت تقابل دوست و دشمن قلمداد کنیم می توان گفت که آئین تشیّع، که بر حول محور شخصیّت امام و بر مبنای تقابل میان دوستان و دشمنان او شکل گرفته، بهترین نمونه برای چنین تعریفی از سیاست است که در تاریخ تشیّع نام دوستداران علی و مدافعان ولایت او نام گرفته است. یکی از محور های اصلی جهان بینی شیعیان به نوعی باور به دو امر در کنار هم و یا دو امر متضاد می باشد که اولی را می توان بینش دوگانگی (Vision duelle) یا دو رویه نامید و دومی را دوگانه انگاری و ثنویت پنداری (Vision dualiste) دانست. این رویکرد محور اساسی جهان بینی تشیّع می باشد. اشاره ای کوتاه به این دو بینش برای فهم بهتر رویکرد شیعیان ضروری می باشد.[23]
این دو بینش مرتبط با دیدگاه کلی شیعیان درباره باطن و ظاهر دین است. واژه باطنی در تاریخ اندیشه عقلانی خود داستان طول و درازی دارد که پرداختن به آن ممکن نیست تنها به این بسنده کنم که ظاهرا صفت “باطنی” را نخستین بار لوسین دو ساموسات در دو قرن پیش از میلاد مسیح در یکی از نوشته های طنز آلودش زیر عنوان “فروش دنیا” بکار برد. به نظر می رسد که واژه باطنی به معنی امری درونی در واکنش به ظاهری در نوشته های ارسطو نیز به کار رفته است. کلمانت اسکندری در سال 208 با اشاره به نوشته های ارسطوئیان این واژه را در معنای عرفانی و راز آمیز آن بکار برد. باید منتظر دوران مدرن شد تا کسی چون توماس استانلی در کتاب تاریخ فلسفه اش با سخن گفتن از دو گروه از شاگردان فیثاغورس دو واژه باطنی و ظاهری را بکار ببرد. [24]
باری داستان بکار گیری این واژه در فرهنگ و تمدن غرب را فعلا کنار گذاشته و به بررسی این واژه و تحولات معنایی آن در درون فرهنگ اسلامی بپردازیم. آنچه روشن است که دو واژه “باطن گرایی و ظاهرا گرایی” نزدیک به واژ هایی چون “پنهان و پیدا”، “درون و بیرون”، نهان و آشکار”، “معنوی و مادی” “روحانی و جسمانی “، “عمیق و سطحی”، “هسته و مغر” می باشد. با تامل در منابع قدیمی شیعیان که در میان سالهای 850 تا 950 میلادی شکل گرفت بسرعت در میابیم که گرانیگاه (مرکز ثقل) آئین تشیّع همانا چهره و شخصیت امام است. اگر امام در میان سنّیان تنها به معنی حکمران و یا عالم دینی است و اهمیت خاصی در جهان بینی آنان ندارد به عکس تشیّع را می توان نوعی “امام شناسی” دانست . شاید به همین دلیل است که امیر معزّی در برخی از نوشته هایش تشیّع را “دین علی” نامیده و بر نقش او در تکوین این شاخه از اسلام تاکید بسیار کرده است[25].
به نظر امیر معزّی برای فهم بهتر دیدگاه شیعیان درباره دنیا و حتی روابط انسانی باید به فهم این دو بینش در میان آنان پرداخت که توضیح کوتاهی در این باره ضروری است.
بینش دوگانگی (دو رویه، دو سطحی). از دید شیعیان واقعیت، از پیش پا افتاده ترین تا عالیترین مرتبه آن، در دو سطح تجلی پیدا می کند. سطح نخست که ظاهر و جنبه آشکار واقعیت و یا دین است و سطح پنهان که باطن،محتوا و جوهر دین است. دیالکتیک ظاهر و باطن، آشکار و پنهان، بیرون و درون، هسته و مغز، از مهمترین تفکیکاتی است که هم در میان متکلمین و هم در میان توده معتقد برای فهم بهتر جوهر دین و مذهب تشیّع به کار رفته است.برای نمونه در الهیّات شیعی خدا نیز دارای دو سطح وجودی است که یکی ذاتی، درنیافتنی، تصور ناپذیر و در ورای عقل آدمی است و این همان سطح پنهان و باطنی خدا است که ناشناختنی است. اما اگر همه چیز در چنین سطحی باقی می ماند امکان ارتباط میان خالق و مخلوق ممکن نبود به همین دلیل خدا دارای سطح دیگری است که در اَسما و صفات او ظاهر می شود که نشانه تجلی او در جهان است که در چهره امامان آشکار می شود. شیعیان بر مبنای چنین درکی از خدا امام را نیز دارای سرشت دوگانه (بشری و الوهی، ناسوتی و لاهوتی) دانسته که در میان مسیحیان زیر عنوان الاهیات تئوفانیک رواج داشته است و در نزد آنان امام هم دارای بعدی باطنی است و هم تجلی گاه ظاهر دیانت در نبود وحی محمدی است.
پس از ختم نبوب شیعیان با تفسیر خاص خود از رسالت پیامبر و نبوّت تفسیر تازه ای از این دو مفهوم ارائه دادند و نوعی رابطه میان پیامبر و ائمه برقرار کردند. آنان در طول تاریخ امامت را به نوعی ادامه نبوّت دانسته و تنها تمایز میان این دو را وحی الهی قلمداد کردند که تنها بر پیامبران نازل می شوند. اگر چه در دنیای پس از خاتمیت هیچ کس مدعی دریافت وحی نیست با این وجود شیعیان با معصوم نامیدن امامان دریچه تازه ای برای تولید نوعی قدسیّت در جهان پسا خاتمیت فراهم آوردند و مدعی شدند که همراه هر پیامبر تعدادی از امام نیز حضور دارند. آنان امامت را ادامه منطقی نبوت می دانند و مومنین واقعی کسانی هستند که تنها تسلیم ظاهری نشده بلکه ایمان در جان و دل آنان رسوخ کرده است[26]. محمد پیام آور ظاهر و جنبه های آشکار دین است و امام جنبه های پنهان آن را نشان می دهد. چنین امری در مورد فهم بهتر پیام قرآنی نیز صادق است که امام مفسّر وتاویل کننده تنزیل است.
دوگانگی ، نه تقابل میان دو امر بلکه دو جلوه از یک واقعیت و یا دو رو از یک حقیقت است و حضور یکی نافی دیگری نیست. به همین دلیل در طول تاریخ برخی از جریان های عرفانی تلاش کرده اند تا تقسیم بندی خاصی از اسلام ارائه داده و آنرا دارای سه سطح شریعت، طریقت و حقیقت دانسته اند که نماد نازلترین تا والاترین جنبه دین اسلام است[27].
در جدول زیر نمونه ای از این دوگانگی را نشان می دهیم
اسما و صفات |
جوهر |
پیامبر رسول نبی |
امام ولی |
نبوت |
امامت ولایت |
تنزیل |
تاویل |
اسلام |
ایمان تسلیم |
عوام توده اکثریت |
خواص اقلیت نخبه |
بینش دوگانه پنداری و دوگانه سازی : در کنار این بینش دو گانی (دو سطحی،دو رویه) ما شاهد نوعی دو گانه باوری و دوگانه سازی در آئین تشیّع هستیم که جوهر آن را در تقسیم جهان به خیر و شر، نیک و بد، نور و ظلمت می توان یافت. از دید شیعیان تاریخ بشر از آغاز آفرینش و تا قیامت صحنه جدال، کشمکش و مبارزه بی امان میان لشکر عقل و لشگرجهل است که تجلّی آن را در تاریخ اسلام در مبارزه میان دوستان پیامبر و دشمنانش می بینیم. این دو گانه پنداری و تقابل میان دو نیروی متضاد را شیعیان با مدد گیری از برخی از مفاهیم و تقابلات قرآنی وام گرفتند که در تجلی میان اصحاب یَمین و اصحاب شمال می توان دید. به باور شیعیان از آغاز تاریخ تا کنون ما با دو نوع حکمرانی روبرو هستیم که یکی حکمرانی خدا که در ظِلِّ آن راهنمایان نور، روشنایی و عدالت می توانند آشکارا به تعلیم حقایق باطنی دین بپردازند و در سوی دیگر ما شاهد حکمرانی شیطان هستیم که در سایه (ظَلِّ) آن حقایق جاودانی را باید پنهانی آموزش داد چرا که دنیا تحت ظلمت و بی عدالتی است. در داستان آفرینش نیز شاهد تقابل آدم با شیطان هستیم و تاریخ بشر نیز چیزی جز نبرد میان دانش، روشنایی و علم از یکسو و جهل و ظلمت از سوی دیگر نیست و این داستان تا ظهور مهدی ادامه خواهد داشت. در طول تاریخ و در غیاب امام معصوم با سلطه امامت جور روبرو و شاهدیم که اکثریت مردم اگر چه از ظاهر دین تبعیّت می کنند اما از تسلیم شدن به جوهر دین و روح کلام الاهی سرباز می زنند. باید دشمنانان این آئین را در درون جبهه اهل ظاهر جستجو کرد و برای نمونه در عهد عتیق یهودیان با دور شدن موسی شروع به پرستش گوساله و خیانت به او می کنند و یا مسلمانان از پذیرش وصایت پیامبر برای جانشینی علی سرباز زدند. شیعه واقعی کسی است که در ورای ظواهر به باطن و جوهر دین رسوخ کند و معنی ولایت نیز بستن پیمانی معنوی (قدسی) با امام و پیروی از او و برائت از دشمنان امام است[28].
در نمای زیر می توان تقابل بهتر این دو نیرو را در جهان بینی و بینش شیعیان دید که چگونه جهان را به خیر و شر و خوب و بد تقسیم می کنند.
شر جهل |
خیر عقل |
دشمنان امام |
امام و اصحاب و نزدیکان |
راهنمای ظلمت بی عدالتی و سرگشتگی |
|
اصحاب شمال |
اصحاب یمین |
تبری برائت |
تولی ولایت |
|
|
این چنین است که جهان بینی شیعیان بر حول و محور این دوگانگی و دو گانه انگاری شکل گرفت که می توان آنرا بر مبنای دو محور عمودی و افقی نشان داد. در محور عمودی ما شاهد گذار از ظاهر به باطن، آشکار به پنهان، بیرون به درون هستیم که تنها به لطف امام و در پرتو آموزش او ممکن است. و در محور افقی بنیش دوگانه انگاری ما شاهد نبرد میان جهل و دانش ، امام و دشمنانش، خیر و شر، آدم و شیطان هستیم که تسلیم شدن به یکی نافی نزدیکی به دیگری است.
در دوران جدید و با سیاسی شدن اسلام و مخصوصا چیرگی نظریه ولایت فقیه و نقش سیاسی امامان در دوران غیبت بازهم رابطه تشیّع با سیاست در نبود امام در ابعاد تازهای مطرح شد و رابطه امامان با سیاست و یا به بیان دیگر رابطه دین با سیاست در تشیّع نه تنها در میان کنشگران سیاسی بلکه در محیط های علمی نیز مطرح شد[29]. پرداختن به زندگی امامان و بررسی دیدگاه آنان در باب سیاست با تکیه بر آثار امیر معزّی از حوصله این نوشته بیرون است اما اشاره به دیدگاه او درباره رسالت سیاسی امامان و رابطه آنان با سیاست شاید بی مورد نباشد. اگر چه بسیاری از جریان های فکری جهان اسلام تلاش می کنند تا برداشت ها و دیدگاه های امروزین خود را بر مبانی دینی و آثار گذشتگان و مخصوصا پیامبر و ائمه بنا کنند اما به باور امیرمعزّی و با تامل در زندگی سیاسی امامان می توان چهار رویکرد را در رابطه آنان با سیاست تفکیک کرد.[30] نخست امامانی که مستقیما به سیاست پرداخته و در امور سیاسی دخالت کردند که نمونه آن امام علی، امام حسن و امام رضا است. دوم امامانی که هیچگونه فعالیت سیاسی نداشتند که امام چهارم، امام پنجم، امام ششم، امام هفتم، امام نهم، دهم و یازدهم در این مقوله جای می گیرند. سوم مورد خاص امام سوّم شیعیان حسین ابن علی و مخصوصا حادثه کربلا که تا کنون در ذهنیّت شیعیان حضوری آشکار داشته و سرانجام مورد امام زمان که پس از دوران غیبت کبری زمینه تفسیرهای خاص درباره بازگشت او و مخصوصا مسئله حاکمیت در عصر غیبت و امکان برقراری حکومت در غیاب امام معصوم گردیده و از بحث های جدی در حوزه الاهیات و مخصوصا در میان فقهاست[31].
منابع شیعیان
مسلمانان از دیر باز کتاب خود را راهنمای زندگی این جهان و سندی بر حقانیت دین خود می دانند و تردیدی بر معجزه بودن کتابشان ندارند و این دیدگاه را بر اساس برخی از آیات قرآن استوار می کنند. جدا از قرآن منبع مهم دیگر برای تبعیت از دین در میان مومنان و شناخت این دین میان پژوهشگران همانا سنت اسلامی است که در میان سنّیان حدیث و در میان شیعیان حدیث و روایت نام دارد.
زمانی که پیامبر از دنیا رفت نه تنها مسئله جانشینی او بلکه پرداختن به امور مسلمین به پرسش اصلی جامعه آن دوران تبدیل شد. از آنجا که یافتن پاسخ به بسیاری از پرسشهای زمانه را مسلمانان در قرآن نیافتند کوشیدند تا به سخنان منسوب به پیامبر تکیه کنند که در تاریخ اسلام به نام حدیث شهرت دارد. اهل تسنن احادیث منسوب به او را به ویژه در 6 کتاب جمع آوری کردند که همه آنها مورد قبول اکثریت معتقدان آن مذهب است.
اما گردآوری کتاب های حدیثی شیعیان داستان دیگری است چرا که آنان تنها به گردآوری سخنان پیامبر بسنده نکرده بلکه کوشیدند تا سخنان ائمه را نیز در کنار سخنان پیامبر قرار دهند. بی دلیل نیست که از دید آنان معلّم نابِ تاویل قرآن همانا علی و دیگر امامان هستند که همراه با پیامبر و فاطمه زیر نام چهارده معصوم شهرت یافته اند. نمونه ای از کتب حدیثی شیعیان آثار صفار قمی، علی ابن ابراهیم قمی، محمد ابن مسعود عیاشی و یا ابن بابویه را می توان نام برد. نکته جالب اینکه بسیاری از این محدثان اصلیّت ایرانی داشته و در دو شهر قم و ری زندگی می کرده اند. آنچه که بعدها مکتب ری و قم نام گرفت همین کوشش های حدیثی برای فهم بهتر آموزه های تشیّع دوازده امامی است. گمان میرورد که احادیث گردآوری شده مکتب ری و قم عامل اساسی شکل گیری سنت باطنی و عرفانی در جهان تشیّع است.
شیعیان،علی و قرآن [32]
امام علی در میان شخصیت های اسلامی به ویژه شیعیان از جایگاه خاص داشته و نقش او در شکل گیری این شاخه از اسلام انکار ناپذیر است. جدا از بحث ها و مناقشات دراز آهنگ میان سنیّان و شیعیان باید گفت که چهره علی ابن ابی طالب، داماد و پسر عم پیامبر، چهارمین خلیفه مسلمانان و امام اول شیعیان، در تاریخ اسلام و معنویت آن اهمیت والایی دارد. امیر معزّی بخشی از پژوهش خود را به کاوش درباره سیمای علی و تصوری که از او در ذهنیت مسلمانان باقی گذاشته معطوف کرده و منظور او شخصیّت تاریخی علی نیست چرا که منابع ما برای شناخت این چنین شخصیتی بسیار نادر و کمیاب است. سالها پیش ژاکلین شبعی در مقاله ای از دشواری ها و امکان ناپذیر بودن نوشتن زندگی نامه محمد سخن گفته بود و این تذکر او درباره علی نیز صادق است. شخصیّت علی حتی بیش از پیامبر مسئله آفرین است چرا که او گرانیگاه سه رویدار تاریخی مهمی است که مُهر خود را بر سال های آغازین اسلام زده و در سرنوشت تاریخی این شاخه از اسلام نقش مهمی ایفا کرده اند:
نخست مسئله فوت پیامبر و جانشینی او و حوادثی که در میان بزرگان قوم اسلام در آن دوران بر سر جانشینی پیامبر اتفاق افتاد.
دوم جنگها و منازعات میان مسلمانان مخصوصا در دوران خلافت علی و دیگر جنگ هایی که چند قرن بطول انجامید
سرانجام تدوین منابع نوشتاری اسلام یعنی قرآن و حدیث که منشا بحث و جدلهای بسیاری در میان عالمان مسلمان گردید.
به نظر می رسد که در گرباد حوادث قرون نخست اسلام و در خیل جنگها و کشاکش میان مسلمانان، زندگی علی همچون شخصیتی تاریخی فراموش شده و امکان فهم او را کمی دشوار کرده است[33]. اگر یافتن علیِ تاریخی ساده نیست در عوض می توان تاریخ تصورات و انگاره های مسلمانان در باب شخصیت او را نوشت و جنبه هایی از این برداشتها را نشان داد.
امیر معزی در مقدمه کتاب تازه خود که موضوع اصلی آن پرداختن به علی است یادآوری می کند که امروزه ما با صدها کتاب و حتی چند دانشنامه نوشته مسلمانان و مخصوصا شیعیان، مواجه هستیم اما این آثار در قید و بند روش های تاریخی، انتقادی و لغت شناسانه نبوده و پژوهشگر مدرن نمی تواند برای بازسازی شخصیت تاریخی او به چنین منابعی تکیه کند. امیر معزی در این کتاب کوشیده است تا با تکیه بر آثار موجود نه به بررسی تاریخی شخصیّت برجسته او بلکه به بازسازی سیمای علی در ذهنیت مسلمانان بپردازد[34] چرا که عشق و علاقه به او نه تنها در میان شیعیان بلکه مسلمانان همچنان باقی است و ملیونها مسلمان خود را شیفته علی و مدافع او می دانند. علی از نخستین نزدیکان پیامبر بود که در جوانی به اسلام گروید و در همه جنگ ها همراه او بود امّا به نظر می رسد که پس از وفات پیامبر او سکوت اختیار کرد و در هیچ جنگی شرکت نجُست و در حاشیه همه حوادثی زیست که تاریخ چند دهه نخست اسلام را رقم زد. اگر چه بسیاری از منابع اهل سنت برای دفاع از مشروعیّت نخستین خلفای اسلام از پرداختن به خشونت های موجود در درون امّت اسلام پرهیز کرده اند امّا منابع تاریخی موجود نشان می دهد که در پسِ اجماع ظاهری مسلمانان اختلافات عمیق و بنیادین وجود داشته که بعد ها سربرآوردند و زمینه کشتار میان مسلمانان را فراهم کردند. به نظر می رسد که تمام منابع موجود در شناخت علی بر چند صفت او تاکید کرده اند [35]: جدا از دلاوری و جنگجویی علی در دوران بعثت پیامبر می توان از سخنوری، زبان آوری و قدرت خطابه اوگفت که نمونه ای از آن را می توان در سخنان منسوب به او، که سید رضی برخی از آنها را در نهج البلاغه گرد آورده، دید. این کتاب در میان شیعیان از اهمیت بالایی داشته و محتویات آن برای شناخت جنبه هایی از شخصیت او و دیدگاه او درباره برخی از حوادث تاریخ اسلام مهم است. دیگر شناخت و تسلط شگرف و بی نظیر او بر قرآن و سنت پیامبر و کوشش پایان ناپذیر او برای کاربست آن در زندگی مسلمانان در دوران حیاتش را باید گفت که در خیالواره شیعیان نقش اساسی داشته و او معلم تفسیر و تاویل قرآن و گشاینده راز های باطنی این کتاب می دانند. بعدها شیعیان با تفسیر خاص خود از کلام الهی و با تفکیک میان ظاهر و باطن قرآن و صامت دانستن کلام الهی علی را قرآن ناطق دانسته و شاهد ادعای خود را مقابله علی با خوارج و قرآن نیزه کردن آنان در جنگ نهروان دانستند.
اگر چه علی خلافت ابوبکر را پذیرفت اما برخی از مسلمانان که او را شایسته خلافت و امیر واقعی و برحق مومنان می دانستند و تعلق او به قوم و قبیله بنی هاشم و ازدواج او با فاطمه را سندی بر حقانیت او قلمداد می کردند به مخالف با قریشیان برآمدند و سرآغاز این کینه ها، که از جنگ بدر در دل قریشان باقی مانده بود، با آماده شدن فضای مناسب سربرآوردند و به خشونت های خونین در میان مسلمانان دامن زدند[36].
اگر چه علی در نزد شیعیان یکی از بهترین مفسران کلام وحیانی است که حتی اهل تسنّن نیز خبرگی او را در تاویل قرآن پذیرفته اند اما آنان در متون قدیمی خود بُعد تازه ای به نقش او در شکل گیری آئین اعتقادی خود داده و او را ولی نامیده اند که آشکار کننده معنای پنهان کلام وحیانی است که بدون تفسیر و توضیح امام، ناروشن و سطوح عمیق آن دست نیافتی است و کم کم واژه ولایت اهمیّت اهمیّت خاصی در میان شیعیان یافت[37].
رابطه میان نبوت، امامت و ولایت از پیچیده ترین مباحث الاهیاتی و فقهی است که منشاء اختلافات دینی و آئینی در میان مسلمانان است و ریشه اختلاف اصلی میان شیعیان و سنّیان نیز به همین مسئله رابطه میان نبوت و امامت و یا نبوت و خلافت باز میگردد. آن حادثه ای که در روز غدیر اتفاق افتاد” هم در تئوری های کلامی مسلمانان تاثیرات عظیم نهاد و هم در سرنوشت اجتماعی آنان موثر افتاد و نهایتا بدل به عنصری شد که عظمیم ترین و ماندگارتری شکاف را در میان مسلمانان پدید آورد و به تنهایی مولّد مفهوم بسیار فربهی به نام ولایت شد”[38] که همچنان از مسئله سازترین و مشاجره انگیزترین مسائل کلامی و فقهی است.
مسئله دیگر رابطه علی با قرآن و به ویژه دیدگاه برخی از شیعیان در باب تحریف این کتاب است. در بخش بعدی این نوشته به دیدگاه برخی از محدثان شیعی درباره تحریف قرآن خواهیم پرداخت اما در اینجا اشاره های کوتاه به رابطه علی و قرآن بی فایده نیست چرا که جدا از نقش سیاسی خاصی که او در تاریخ اسلام بازی کرده است ضرورت پرداختن به نقش معنوی او و تصور شیعیان از رابطه او با قرآن مهم است. امیر معزی حدیثی از پیامبر نقل می کند که گفته بود ” رابطه علی و قرآن در هم تنیده و جدا ناپذیر است” و شیعیان از همان آغاز او و اهل بیتش را مفسر واقعی قرآن دانسته و در کنار آن با تکیه بر احادیث و روایت های بیشمار به دفاع از دیدگاه خود پرداختند. شاید بی دلیل نیست که در ذهنیت بسیاری از مسلمانان شیعه جایگاه علی و ولایت او حتی از پیامبر هم بالاتر است. اهمیّت بارگاه و زیارتگاه امامان و پیروی عاشقانه آنانان از اهل بیت و نقش امام اوِل شیعیان در شکل گیری برخی از گرایشهای عرفانی و نوعی معنویّت شیعی شاهدی بر این مدّعا است که نشانگر تداوم اهمیّت نه تنها علی تاریخی بلکه سیمای او از وارای قرن ها گَرد و غبار های تاریخی و حجاب های اعتقادی است. شیعیان بعدها رابطه ای میان قرآن و اهل بیت برقرار کردند و با توسل به حدیث ثقلین که محمد گفته بود “من در میان شما دو گوهر گرانبها به جای گذاشتم که یکی قرآن و دیگری اهل بیت” کوشیدند تا دامنه رابطه امام با قرآن را به دیگر امامان تسری دهند ولی در این میان آنان علی در مقام مفسر قرآن و شناخت این کتاب جایگاهی محوری دارد.
امّا شیعیان به معرفی علی در مقام معلم تاویل قرآن بسنده نکرده و کوشیدند تا هم به اشاره و کنایه و هم آشکار شاهد هایی بیابند که خبر از وجود علی در قرآن موجود و یا در قرآن های موازی و هم عنان می دهد.
حسین ابن الحکم حبری از محدّثان شیعه زیدی در قرن سوم در تفسیر خود از قرآن و با جمع آوری احادیثی که به ابن عباس از صحابی پیامبر بر می گردد صد حدیث را جمع آوری کرده که اشاره به علی در قرآن داشته و آن را شاهدی بر مدّعای خود می آورد.
برخی دیگر از محدّثان شیعه با دفاع از نظریه تحریف قرآن کوشیده اند تا با آوردن برخی از آیات قرآن و اضافه کردن بخش های حذف شده نشان دهند که نام علی و فاطمه در قرآن وجود داشته اما بعدها چه به دلیل سیاسی و یا دوری گزیدن از جدل های عقیدتی این بخش از قرآن کنار زده شده است.
سرانجام اشاره ای به سرشت دوگانه علی و قدسیّت او در میان شیعیان کنم که با تکوین مفهوم ولایت و رابطه آن با وصایت نقش مهمی در خیالواره آنان داشته است[39]. در متون اعتقادی (آئینی دکترین) شیعیان و مخصوصا در احادیث منسوب به آنان ما با دو جنبه مختلف و در عین حال درهم تنیده از علی مواجه هستیم: نخست شخصیّت تا ریخی، جسمانی و ناسوتی (زمینی) او و از سوی دیگر نوعی وجود معنوی، متافیزیکی و لاهوتی (آسمانی). می بینیم که در اینجا نیز ما با همان دوگانگی ظاهر و باطن، آشکار و پنهان، حاضر(مانیفست) و غایب ( مخفی) و درون و بیرون مواجه هستیم. امام ناسوتی (زمینی) و تاریخی چیزی جز تجلی ساحت (بُعد) آشکار شده امام لاهوتی (آسمانی) نیست که مکان تجلی اسما و صفات الهی است.
صفار قمی (متوفی در سال 290 ه ق) از محدثان دوران پیش از آل بویه نیز چند بخش از کتاب بصائر الدرجات خود را به برسی این موضوع اختصاص داده است.
قرآن : متنی معما گونه (رااز آمیز) و پرسش انگیز
امیر معزّی و دانیل دو سمت در مقدمه کتاب “جدلها و مناقشات درباره نوشته های رسمی و قدسی اسلام” هر چند اسلام را دین کتاب نامیده اند اما روند شکل گیری و به ثمر رساندن نوشته های رسمی این دین به ویژه قرآن و حدیث داستانی طولانی و پیچیده دارد که پژوهش های مدرن، که از قرن 19 آغاز شدند، برخی از سازوکارهای آن را با دقّتی فزاینده نمایان کرده است[40]. مسئله جمع آوری قرآن ذهنیّت بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. در نوشته های اسلامی ما شاهد تناقض و مشکلات بسیار میان زمان رسمی شکل گیری نهایی قرآن در عصر عثمان و اولین نوشته ها درباره شکل گیری قرآن نوشتاری هستیم. در پژوهش های غربیان در باب جمع آوری و صورت نهایی قرآن در مقام کتاب، ما با دو رویکرد روش شناختی روبرو هستیم: نخست رویکرد روش شناختی بسیار نقّادانه و دوم رویکرد نقّادانه.
امیرمعزّی پس از اشاره به این دو رویکرد روش شناسانه تلاش می کند تا تعریفی از این دو روش به دست دهد.
رویکرد بسیار نقّادانه را پژوهش گرانی نمایندگی می کنند که سنت نوشتاری مسلمانان را کنار زده و حقانیّت آن را نمی پذیرند. این افراد برای مدعای خود به وجود تناقضات آشکار منابع وحی از یکسو و نبود مرجعیت و نهاد مستقل برای کنترل انتقال وحی از سوی دیگر تکیه می کنند. در این میان “آلفونس مینگانا” در ادامه برداشت های “پل کازانوا” و با تکیه بر کتاب هایی چون طبقات ابن سعد و صحیح بخاری و نیز منابع غیر اسلامی نشان می دهد که شکل گیری نهایی قرآن مربوط به دوران خلیفه اموی عبدالملک ابن مروان است و نه عثمان. این راه را بعدا کسانی چون “جان وانسبروگ 1928ـ 2002” ادامه دادند. او در دو کتاب “مطالعات قرآنی” و “محیط های فرقه ای” هر نوع شاخص تاریخی گزارش های مربوط به جمع آوری قرآن را در منابع اسلامی رد می کند.
در سوی دیگر ما با رویکردی انتقادی مواجه هستیم. مدافعان این رهیافت معتقد هستند که در میان متون اسلامی و با مطالعه روشمند ما قادریم اطلاعات و رابطه های معتبر و دقیق را از داده های ناپذیرفتی جدا کنیم. اکنون این سئوال مطرح است که معیار تمیز اطلاعات معتبر از نامعتبر چیست؟ از دید آنان یکی از سنجه های اساسی برای چنین جدایی، همانا شناخت گرایش های سیاسی و عقیدتی نویستدگان این متون است. برای نمونه می توان از تئودور نولدکه و ادامه دهندگان کارهای او چون برگستراسر( Gotthelf Bergstrasser) و اوتو پرتزل (Otto Pretzl)نام برد که با تکیه بر این روش بسیاری از متون اولیه اسلامی را نامعتبر دانستند.
روند جمع آوری قرآن و پذیرش متنی از سخنان پیامبر و تبدیل آن به مُصحف رسمی عثمانی از دیر باز و در همان سالهای پس از وفات محمد به بحث های بسیار دامن زده و به هیچ وجه چنین روندی امری آشکار و ساده نیست. اگر چه در دوران حیات پیامبر ما شاهد جمع آوری قرآن نیستیم اما پس از وفات او مسئله جمع آوری و تدوین قرآن در میان مسلمانان مطرح شد چرا که “در عصر ابوبکر جنگهای ردّه یعنی ارتداد پیش آمد و عده ای از قبایل و اقوام عرب از پیام محمّد برگشتند و این کمی ابوبکر را نگران کرد” و واقعه دیگر اینکه “در یکی از جنگها که به واقعه یمامه معروف است، عده زیادی از حافظان قرآن کشته شدند، و تکان عظیمی ارکان جامعه نوپای اسلامی را لرزاند. کسانی که از سرنوشت قرآن نگران بودند نزد عمر رفتند و او را متقاعد کردند که باید اقدامی عاجل کرد و عمر نزد ابوبکر رفت و به پیشنهاد عمر بود که ابوبکر پذیرفت که باید به جمع و تدوین قرآن عاجلانه همت گمارد” [41] .
اگر چه در ضرورت تدوین قرآن و ارائه روایتی پذیرفتنی در میان مسلمان اجماعی وجود داشت با این وجود در اصالت قرآنی که بعد ها نام مُصحف عثمانی به خود گرفت اختلاف در میان آنان روی داد. با دقت و تامل در منابع اسلامی با بحث و جدلهای زیادی مواجه هستیم که پس از وفات پیامبر میان برخی از پیروان او، که علویان نام گرفتند، با خلفای به قدرت رسیده درگرفت. تردید در اصالت مُصحف عثمانی و روند جمع آوری آن و تبدیل شدن به روایت رسمی از سوی برخی از پیروان علی زمینه دامن زدن به بحث تحریف قرآن را در میان امّت اسلامی به مهترین جدل های نظری و آئینی تبدیل کرد. موضوع دیگری که در میان پیروان این دین مطرح شد ضرورت و مشروعیت تبدیل کلام وحیانی به متنی زمینی و حتی تفکیک میان کلام وحیانی و سخنان منسوب به پیامبر بود. این پرسش که معیار چنین تفکیکی چیست و آیا با این کار و گردآوردن مجموعه ای از احادیث ما در حال آفریدن کتابی در کنار قرآن نیستیم ذهنیّت بسیاری از عالمان را درگیر خود کرد ودر میان احادیث نیز این پرسش که سنجه صِدق و کِذب کجاست همچنان مطرح است. این چنین بود که کم کم بحث درباره قرآن حادث و قدیم (جاودانه) در میان برخی متکلمان و مخصوصا اشاعره و معتزله در گرفت. چنین بحث هایی که از همان قرون نخستین اسلام و در فردای پس از وفات پیامبر آغاز شد هچنان با شدّت و حدّت خاص در جوامع اسلامی ادامه دارد. در قرن نوزده و با رشد و بسط علوم اجتماعی و مخصوصا تاریخ نگاری دانشگاهی این بحث های درون دینی و میان گرایش های مختلف اسلام وارد حوزه های دانشگاهی غرب شد و برخی از پژوهشگران به دقت در چنین بحث هایی صورتبندی تازه ای از آن ارائه دادند. اگر بحث ها و جدلها در میان دینداران زمینه شکل گیری گرایش ها و فرقه های مختلف دینی شد همین بحث در محافل دانشگاهی باعث اختلاف میان پژوهشگران شد و ما با سه گروه درباره اصالت قرآن محمدی و یا مُصحف عثمانی روبرو هستیم.[42]
گروه اول معتقد بودند که شک و تردید (تشکیک) شیعیان درباره اصالت قرآن رسمی هیچ مبنای نظری محکم و متقیّن نداشته و تنها ناشی از موضع گیری اعتقادی، کلامی و سیاسی آنان است. از دید این نویسندگان ادعای پیروان علی در باب اصالت قرآن موجود و باور به قرآن اصیل با توجه به شکست آنان در تاریخ امری عادی است. امیر معزّی معتقد است که مشکل این دیدگاه تقلیل تشیّع به یک جنبش سیاسی و در طلب قدرت زمینی است و اهمیت به بسیاری از داده های آئین تشیّع و مخصوصا بحث های نظری و آئینی قرون نخست اسلام را نمی دهد
گروه دوم معتقدند که شیعیان کامل بودن قرآن موجود و اصالت محتوای آن را نفی نکردند تنها به فراموشی و یا از جا افتادن چند کلمه یا اصطلاح بسنده کردند. به باور شیعیان خطای عثمان از بین بردن قرآن جمع آوری شده علی و کنار گذاشتن تفسیرها و حواشی های او بر قرآن بود که نقشی مهم برای فهم بهتر روح قرآن و وحی محمدی دارد. برخی از پژوهشگران این گروه معتقدند که نظریه تحریف قرآن ناشی از دیدگاه شیعیان افراطی است و جایی در میان شیعیان میانه رو و متعادل ندارد.
گروه سوم از پژوهشگران معتقدند که بنا بر وجود حدیث های بیشمار، اکثریت شیعیان با تکیه برسنّت امامان تردید های جدّی نسبت به مصحف عثمانی داشته و دشمنانان علی را متهم به تحریف پیام محمد می کنند. این دیدگاه ظاهرا همان دیدگاه اکثریت شیعیان در دوران پیش از ظهور آل بویه بوده است. به نظر می رسد که با ظهور سلسله آل بویه اکثریت مسلمانان شیعه تغییر نظر داده و به برداشت رسمی سنّیان نزدیک می شوند. پس از ارائه دیدگاه های این سه گروه امیر معزّی به نقد دیدگاه های دو گروه اول پرداخته و معتقد است که نتیجه گیری های آنان دو عامل تاریخی و آئینی را در نظر نمی گیرند. نخست آنان فراموش می کنند که در میان شیعیان دو گرایش وجود داشته است: نخست سنّت پیش (غیر) عقلانی و نوعی باطن گرایی که می توان آن را رویکرد عرفانی نیز نام نهاد و دوم سنّت کلامی فقهی-عقلانی که نزدیک به دیگاه معتزلیان بوده که در دوران آل بویه به جریان چیره تبدیل شد.
امیر معزّی که در سه دهه گذشته بخش مهمی از پژوهش های خود را به فهم بهتر تاریخ قرآن، تحولات معنا شناختی و دلالت شناختی آن، تاریخ جمع آوری وبررسی دیدگاه های مختلف در باب تاریخ قرآن اختصاص داده باگردآوردن تعداد بسیاری از پژوهشگران دینی در سال 2007کتاب “قاموس قرآن” را که نوعی لغت نامه انتقادی قرآن نیز میباشد منتشر و ابزار مهمی برای فهم بهتر واژه های قرآنی در اختیار پژوهشگران قرار داد.
او در مقدمه بلند خود به مشکلات موجود در حوزه قرآن پژوهی اشاره کرده و جنبه های پیچیده شناخت این کتاب را می کاود. او معتقد است که در پرداختن به قرآن و تاریخ آن و زمینه شکل گیری و تحول آن با مسائل و مشکلات نظری بسیار مواجه هستیم و به بیان دیگر این کتاب مسئله ساز(مسئله آفرین) است .آنچه در نوشته های قرآن پژوهی امیر معزّی برجستگی خاصی دارد پرداختن انتقادی به مسئله اصالت قرآن، مشهور به مُصحف عثمانی، با بررسی دیدگاه برخی از شیعیان و غیر شیعیان در باب تحریف قرآن است[43]. رابطه میان قرآن موجود با آیات وحی شده به محمد از پرسش های ظریفی است که از دیر باز در میان متکلمان مسلمان و مخصوصا در قرون نخست اسلام در میان برخی از مسلمانان در جریان بوده است. منابع سُنّی، که از قرن سوم کم کم شکل گرفت، تلاش در پوشاندن این مسئله مهم در میان مسلمان داشته ولی با این وجود نشانه های در منابع آنان یافت می شود که نمایانگر دغدغه بسیاری از شخصیتها و جریان های مهمّ اسلامی در باب اصالت روایت رسمی قرآن است. حقیقتی است که در میان گرایش های مختلف اسلامی، شیعیان و مخصوصا تشیّع دوازه امامی بیشترین انتقاد را نسبت به کامل بودن و اصالت مُصحف رسمی عثمان ابراز و نظریه محکمی در باب تحریف قرآن پروراندند.
نظریه تحریف قرآن در نزد شیعیان و تحولات آن [44]
امیر معزّی در بسیاری از نوشته های خود ضرورت پرداختن به چرخشی مهم در جهان اسلام و در میان شیعیان اشاره کرده که در پایان قرن سوم و مخصوصا با به قدرت رسیدن آل بویه پدید آمد. او نشان می دهد که نظریه تحریف قرآن در قرون نخست در میان شیعیان رایج بود و کتاب ها و آثار بسیاری در این زمینه نوشته شد که برخی از آنان در طول تاریخ از بین رفته اند. این چرخش مهم در تاریخ اسلام زمینه گذار تشیّع از دیدگاه باطنی و عرفانی و نوعی الهیات پیش-عقلانی به الهیات عقلانی را فراهم کرد. شیعیان در قرون نخست کوشیدند تا با دفاع از نظریه تحریف قرآن به مبارزه آشکار و یا پنهان با حکومت های اسلامی مستقر برآیند و با تفسیری باطنی از قرآن و با تکیه بر شخصیت علی مدافع روایت دیگری از آن و وجود قرآن کاملی شوند که با مّصحف عثمانی اختلاف داشته است. راینر برونر در مقاله مبسوطی زیر عنوان “پرسش در باب تحریف قرآن در تفسیر شیعیان دوازده امامی”[45] به تاریخ تحولات نظریه تحریف قرآن می پردازد. او در همان خطوط اولیه نوشته خود به دشواری های تفسیر و تاویل کتاب مقدس مسلمانان در درون جوامع اسلامی اشاره و نمونه های بسیاری را شاهد می آورد که آخرین آن حامد ابوزید بود که نخست مجبور به جدا شدن از همسرش و سپس ترک کشور خود گشت و سالها در کشور هلند به تحقیق و تدریس مشغول شد. نویسنده برای فهم بهتر دیدگاه شیعیان درباره تحریف قرآن سه دوره را از هم تفکیک کرده است
دوره نخست که آغاز اسلام تا ظهور صفویه را در بر گرفته که زمانه شکل گیری تشیّع است.
دوره دوم که از به قدرت رسیدن صفویان آغاز و تا قرن نوزدهم میلادی ادامه می یابد.
دوره سوم که در نیمه دوم قرن نوزده آغاز و با کتاب “فصل الخطاب ” نوشته حسین محدّث نوری در باب تحریف قرآن بار دیگر بحث و جدل درباره تحریف قرآن اوج می گیرد.
پرداختن به این دوران و برسی آثاری پدید آمده از چارچوب این نوشته خارج است تنها به سه نویسنده ای اشاره خواهیم کرد که نقش مهمی در ارائه نظریه تحریف قرآن و نقد آن داشته اند.
نتیجه گیری
پرداختن به جنبه های گوناگون زندگی نامه فکری امیر معزّی در این نوشته کوتاه بسیار دشوار بود چرا که پژوهش های او در باب تشیّع و مخصوصا سیمای علی در ذهنیت مسلمانان و شیعیان همچنان ادامه دارد. با این وجود کوشیدم تا جنبه هایی از کارهای او را در دسترس خواننده علاقمند به حوزه های اسلام شناسی و شیعه پژوهی قرار دهم. امیر معزّی علیرغم جایگاه بلند و مقام شاخص و شامخی که در نظام دانشگاهی و فضای آکادمیک غرب تلاش کرده تا دست آورد های خود را با مخاطبان بیشتری در میان بگذارد به همین دلیل برخی از سخنرانی ها و یا گفتگوهای او در فضای مجازی در دسترس علاقه مندان به این حوزه است. کوشش های فکری او و پرورش نسل تازه ای از دین پژوهان امکان بررسی انتقادی تشیّع در بستر تاریخ و در فضای دانشگاهی را فراهم آورده است و امروزه شیعه پژوهی همچون رشته ای علمی امکان رشد در محیط های دانشگاهی را یافته و دیگر نمی توان تشیّع را فرقه ای کوچک و یا جریان سیاسی خاصی قلمداد کرد.
او بر این باور است که ریشه بسیاری از مشکلات فکری و نظری جهان اسلام فقدان اندیشه انتقادی و بی اعتنایی به دست آورد های علوم نوین است. او پاد زهر تاریک اندیشی، افراط گرایی، قرائت های خشونت آمیز از دین و تفسیرهای یکجانبه و من درآوردی از متون دینی، عدم تساهل و نامداراجویی را روی آوردن به دست آوردهای علمی و وارد کردن تاریخ برای فهم رویدادهای جهان اسلام می داند. اگر چه کارکرد اصلی تاریخ تقدس زدائی از متونی است که درطول زمان و در میان مومنین و باورمندان به دین قدسیّت یافته اند با این وجود یافته های علمی زمینه پالایش دانش دینی را حتی برای مومنان نیز فراهم خواهد کرد. با این کلام گردآورندگان کتاب “قرآن مورخان” هم آوا شویم که می نویسند” یکی ابزارهای مطمئن برای آرام کردن روح های پریشان و کم کردن (کاستن) تنش های موجود و خنثی کردن متعصبین هر دین همانا وارد کردن تاریخ و جغرافیا و در یک کلمه رهیافت علمی، با همه سردی و فاصله گیری آن، در بررسی ایمان و اعتقادات دینی است و با چنین رویکردی امکان قرار دادن متن در زمینه آن، نسبی کردن شناخت ما و فاصله گیری انتقادی ممکن است. مخاطب این اثر از یکسو کسانی هستند که قرآن را، بدون شناخت از آن، کتابی خشن دانسته که روح برتری جویی و سلطه طلبی در آن موج می زند و از سوی دیگر مخاطبش مسلمانان مومنی هستند که ایمان برای آنان مجموعه ای از وظایف و تکالیف است که اعتبار فرا زمانی و مکانی دارند”.
تامل در تاریخ ادیان و درنگ در کشمکش های نظری نشان از زنده بودن فضای علمی در غرب و ضرورت گشایش فضای فکری برای رشد اندیشه های بشری است. اگر چه برخی از عالمان خود باور به این دین و یا آن دین داشته اند اما بسیاری از آنان تلاش کرده اند تا باور خود را در تحلیل پدیده دین دخالت ندهند و اگر در این راه خطا کرده اند دیگران کوشیده اند تا به نقد آن بپردازند و ادِلّه آنان را در ترازوی نقد قرار دهند. امیر معزّی چند دهه از بهترین سالهای زندگی خود را به تامل، تفکر، تحقیق و بازاندیشی در بسیاری از باورهای چیره در حوزه های رسمی اسلام پژوهی گذرانده است و تلاش های او باعث شده تا نوشته هایش به بخش مهمی از میراث فکری اسلام پژوهی و شیعه شناسی تبدیل شود. می توان در برخی از داده های او چون و چرا کرد و یا درباره نقشی که به احادیث و روایات در بازسازی تشیّع داده است ایراد گرفت و یا رویکرد او نسبت به تاریخ تحول تشیّع و کنار گذاشته شدن تدریجی جریان عرفانی در فضای اسلامی نپسندید و یا به نقد دیدگاه او درباره امامان پرداخت اما نمی توان از نقش تاثیر گذار او در به پرسش کشیدن بسیاری از بنیاد های نظری اسلام شناسی رسمی به سادگی گذشت. امروز عالمان می توانند با خواندن آثار او و درنگ در نوشته هایش به شناخت یکی از جریان های اساسی تاریخ اسلام نائل شوند و خواننده علاقمند به تاریخ اسلام و تحولات آن در بستر تاریخ با داده های مهمی برای شناخت تشیّع روبرو خواهد شد. امروز که اسلام گرایی و حضور جریان های افراطی چهره عبوسی از اسلام و مذاهب اسلامی در فضای عمومی عرضه می کند نوشته های امیر معزّی و کوشش جهت باز کردن فضای فکری و اندیشیدن در کثرت موجود در جهان اسلام اگر نوری بر این تاریکی های نتاباند اما فانوس کوچکی است که می تواند ما را کور سو کور سو به شناخت یکی از شاخه های مهم دین اسلام نزدیک کند و در این فضای وحشت و ترس که برخی از منادیان دین پدید آورده اند نور امید را در دلهایمان روشن نگه دارد. جهان اسلام در دوران شکوفایی خود توانست وارد گفتگو و داد و ستد آرایی با دیگر فرهنگها شود و ما شاهد نوعی کثرت گرایی در جوامع اسلامی بوده ایم. بر مسلمانان است تا به خود آیند و با تامّل و درنگ در تاریخ خود زمینه خروج از این وضعیّت را فراهم کنند. این نوشته را با پیام امیدوارانه امیر معزّی به پایان برم که
“چرا نپذیریم که مسلمانان هم قادرند تا تاریخ خود و حتی تاریخ کتاب مقدسشان را با آرامش خاطر بررسی کنند. چرا نپذیریم که آنان نیز توانایی آنرا دارند تا دست آوردهای عظیم فکری تجدد را که همانا اندیشه انتقادی، رهیافت علمی و عینی از پدیدها و حتی داده هایی پرسش انگیز در باب ایمان آنان است، از آن خود کنند. واقعیتی است که بکارگیری روش علمی و انتقادی در باب ایمان و اعتقادات محصول و میوه تاریخ غرب است که دوران رنسانس، عصر روشنگری، اعلامیه حقوق بشر و جدایی کلیسا و دولت را بخود دیده است و اسلام فاقد چنین تاریخی است. اما چرا مسلمانان نتوانند ارزش این روش و نقش آن را در برکشیدن پیشرفت و عقلانیت و صلح پذیرا شوند.
بر عالمان، پژوهشگران و روشنفکران مسلمان است تا با کنجکاوی و پرسشگری و با تکیه بر توانایی شگرف سازگاری فکری اجدادشان از آنان الهام گرفته تا بتوانند جهان بینی عالم گُستر علوم انسانی را از آن خود کنند.”
کتاب شناسی
کتاب
امیر معزّی ، محمد علی، تشیّع ، ریشه و باورهای عرفانی، ترجمه نورالدین الله دینی، تهران نشر نامک 1394،
محمد علی امیر معزّی ، راهنمای ربّانی در تشیّع نخستین، سرچشمه های عرفان در اسلام، ترجمه نورالدین الله دینی، نشر نامک
مقالات
ابوالفضل هادی منش محمد رضا بارانی، مکتب شیعی امامان در سنت ایران گرایی ضد عربی و غلو گرایی از دیدگاه امیر معزّی ، فصل نامه علمی پژوهشی شیعه شناسی، ص 63-90 سال شانزده شماره 63 پاییز 1397
علی آقا نوری، ابوالفضل هادی منش، بررسی و نقد اندیشه امیر معزّی در باب امامت سیاسی اهل بیت(ع)، پژوهش نامه امامیه، سال دوم، شماره سوم، یهار و تابستان 1395، ص 47-72
محمد حعفر رضایی، محمد نصیری، نظریه “امامت باطنی در تشیع نخستین” در بوته نقد، نقد و نظر، سال هفدهم، شماره سوم، پائیز 1391،
مدرسی طباطبایی حسین، بررسی ستیزه های دیرین درباره تحریف قرآن، ترجمه محمد کاظم رحمتی،مجله هفت آسمان، شماره 11، ص 42-78
سید کوهزاد اسماعیلی، دین پژوهی در مواجه با فلسفه و تاریخ، گفتگوی سید کوهزاد اسماعیلی با محمد علی امیر معزّی ، فصلنامه فرهنگی ایوان، شماره 3
شهرام پازوکی، دو مسیر متفاوت یک مقصد، شعیه شناسی هانری کُربن و محمد علی امیر معزّی ، مهرنامه، شماره 45
محمد علی امیر معزّی ، پژوهشی در باب امام شناسی در تشیّع دوازده امامی اولیه، ایران نامه، سال نهم، شماره3، تابستان 1370
محمد علی امیر معزّی ، ملاحظاتی درباره یک نقد، ایران نامه، سال چهاردهم،
مجله مهرنامه،شماره 45، دی ماه 1394، بخش حکمت زیر عنوان ” میراث دار کربن با مقالاتی از حامد زارع؛سید امیر حسین اصغری،محمّد ایزدی، مهدی فدایی مهربانی،حسن انصاریاحمد بستانی، نورالدّین الله دینی، انداد تورانشهرام پازوکی همراه با مصاحبه ای با امیر معزّی
Livre
Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le guide divin dans le shi’isme originel. Aux sources de l’ésotérisme en Islam, verdier, 1996(2ème édition, 2007)
M A Amir-Moezzi, Christian Jambet, Qu’est-ce que le Shi’isme, Fayard, 2004
Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le Coran silencieux et le Coran Parlant, sources scripturaires de l’islam entre histoire et ferveur, CNRS EDITION, 2012
Mohamad Ali AMIR-MOEZZI, ALI, LE SECRET BIEN GARDE 2020
Mohammad Ali Amir-Moezzi (Sous la direction), Dictionnaire du Coran, Ed Robert Laffont, Paris, 2007
Daniel de Smet M A Amir-Moezzi, Controverses sur les écritures canoniques de l’Islam, Ed CERF, Paris, 2014
Hichem Djaït, La grande discorde, Religion et politique dans l’Islam des origines, Gallimard, 1989,
Articles
M A Amir-Moezzi, Introduction et remerciements, IN « L’ESOTERISME SHI’ITE, SES RACINES ET SES PROLONGEMENTS » ? ed brepols,
Mohammad Ali Amir-Moezzi, Al-SAYH AL-MUFID (M.413/1022) et la question de la falsification du Coran in
Rainer Brunner, La question de la falsification du Coran dans l’exégèse chiite duodécimaine, Arabica L tom 11,
Mohammad Ali Amir-Moezzi, ALI et le coran (Aspects de l’imâmologie duodécimaine),98 (2014) 669-704
پانویسها:
[1]. Daryush SHAYEGAN, HENRY CORBIN La topographie spirituelle de l’islam iranien, Edition de la Différence, 1990 , p 34
[2]. Daryush SHAYEGAN? Qu’est-ce qu’une révolution religieuse ?, Les Presses d’Aujourd’hui, 1982, chapitre V, L’idéologisation de la tradition
[3]. دین پژوهی در مواجه با فلسفه و تاریخ، گفتگوی سید کوهزاد اسماعیلی با محمد علی امیر معزّی ، فصلنامه فرهنگی ایوان، شماره 3 ص 49
[4]. Dictionnaire du Coran, Sous la direction de Mohammad Ali Amir-Moezzi, Ed Robert Laffont, Paris, 2007
[5]. میکائل لوی در مقدمه بلندی که بر کتاب “فلسفه تاریخ” بنیامین نوشته است از عنوان شکست خوردگان تاریخ برای بررسی دیدگاه های روشنفکران یهود استفاده کرده است ناتان واشتل نیز در کتاب “بینش شکست خوردگان و سکوت سلطه پذیران” از این مفهوم استفاده کرده است.
Michael Löwy, Walter Benjamin: avertissement d’incendie. Une lecture des thèses sur l concept d’histoire, Paris PUF, 2001
Nathan Wachtel, La vision des vaincus, Les indiens du Pérou devant la conquête espagnole, 1530- 1570? folio 1999
[6]. Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le Coran silencieux et le Coran Parlant, sources scripturaires de l’islam entre histoire et ferveur, CNRS EDITION, 2012
[7]. برخی از کتاب های و تعدادی از مقالات امیر معزّی به فارسی برگردانده شده است. تا آنجا که من مطلع هستم ترجمه کتاب های او از انگلیسی انجام شده که خود ترجمه ای از زبان فرانسه است. بررسی انتقادی ترجمه آثار او به فارسی و تفسیر های متفاوت و بعضا متضادی که از دیدگاه های او در فضای فکری ایران انجام گرفته خود نیازمند پژوهش جداگانه ای است. با این وجود در این نوشته کوتاه به برخی از این کژخوانی ها و کژفهمی و گهگاه خوانش های من درآوردی اشاره خواهم کرد.
[8]. Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le guide divin dans le shi’isme originel. Aux sources de l’ésotérisme en Islam, verdier, 1996(2ème édition, 2007)
[9]. دین پژوهی در مواجه با فلسفه و تاریخ، گفتگوی سید کوهزاد اسماعیلی با محمد علی امیر معزّی ، فصلنامه فرهنگی ایوان، شماره 3 ص 46
[10]. شهرام پازوکی، دو مسیر متفاوت یک مقصد، شعیه شناسی هانری کُربن و محمد علی امیر معزّی ، مهرنامه، شماره 45، ص 186
[11]. استفاده از مفهوم همدلی در فضای آکادمیک و در حوزه تحقیقاتی علوم اجتماعی و رابطه میان آدمیان در نهادهای اجتماعی رواج بسیار دارد. اگر فلسفه آغازگر پرداختن به آن بود امّا اکنون شاهد استفاده گسترده از چنین مفهومی هستیم. برای دید کلی در این باره کتاب زیر راهگشا است.
Jacque HOCHMANN, Une histoir de l’empathie, Odile Jacob, 2015
[12]. دین پژوهی در مواجه با فلسفه و تاریخ، گفتگوی سید کوهزاد اسماعیلی با محمد علی امیر معزّی ، فصلنامه فرهنگی ایوان، شماره 3 ص 46
[13]. کمکش روشها در علوم اجتماعی امری رایج است. در حوزه معرفت شناختیِ علوم اجتماعی باب بحث و گفتگو درباره نظریات دورکهایم و وبر همچنان ادامه دارد. جامعه شناسی تفهمی ماکس وبر و مفهوم همدلی در آثار او و نقش آن در فهم بهتر پدیده های اجتماعی و روابط انسانی نزدیکی هایی با رویکرد امیر معزّی دارد که شاید جداگانه به آن پرداخته شود. برای دیدی کلی درباره این کشمکش روش شناختی کتاب زیر صورت بندی خوبی در حوزه علوم اجتماعی و تمایز میان علوم طبیعت و علوم روحی بدست می دهد.
Sylvie Mesure, Dilthey et la fondation des sciences historiques, PUF, 1990
[14]. مجله مهر نامه در شماره 45 خود دفتری را زیر عنوان “امیر معزّی میراث دار کُربن” منتشر کرد که در کنار مصاحبه با او مقالاتی درباره نوشته های او هم وجود دارد. همین مجله در یکی از شماره های قبلی خود مصاحبه ای با کریستیان بونه منتشر کرد که در آن امیر معزّی را مدافع شیعیان غالی معرفی کرده بود و شاید به همین دلیل است که در برخی از نوشته هایی که به فارسی درباره امیر معزّی منتشر شده است پژوهشگران ایرانی میان حوزه تحقیقاتی امیر معزّی و باورهای واقعی و یا خیالی او خلط کرده اند و طرح دیدگاه برخی شیعیان را به باور های خود او نسبت داده اند. (مهر نامه شماره 45 ص 178 مقاله مهدی فدایی مهربانی، اتکا به ادبیات غالیانه ص 178 و یا محمد سوری در مصاحبه با خبرگزاری مهر در 4 شهریور 1396 معتقد است که “پروژه امیر معزّی نوعی بازگشت به تفکر غالیان شیعه است”). اینکه باور قلبی و اعتقادات درونی امیر معزّی چیست و آیا می توان رابطه ای میان تجربیات شخصی او و حوزه تحقیقاتی اش ترسیم کرد از چهارچوب این نوشته خارج است و من اطلاعاتی در این باره ندارم با این وجود به این نکته باید اشاره کنم که امیر معزّی متون اولیه شیعیان و تلاش آنان برای فهم معنای راستین دین و رسوخ در اعماق پنهان قرآن و سخن امامان را جدی گرفته و بخش مهمی از زندگی علمی خود را وقف ارائه دیدگاه های آنان با تکیه بر روش های علمی کرده است و با کوشش های او امروز شیعه شناسی به رشته ای علمی در فرانسه تبدیل شده است. او در مقام گردآوری به روش های علمی پایبند و در مقام داوری جانب انصاف را، تا آنجا که من خوانده ام، رعایت کرده است.عبدالکریم سروش سالها پیش در کتاب ایدئلوژی شیطانی به نقد مارکسیسم و مسلمانان مارکسیسم زده پرداخت و خطای در آمیختن انگیزه با انگیخته را سمّی مهلک برای فضای فکری جامعه ایران در همان سالهای آغاز انقلاب دانست. گمان میرود که این بیماری همچنان قربانیان بسیاری را می گیرد
عبدالکریم سروش، ایدئولوژی شیطانی، موسسه فرهنگی صراط، چاپ هشتم، 1379. بخشهایی از این کتاب در قالب جزوهای زیر عنوان “دگماتیسم نقابدار” در سالهای نخست انقلاب منتشر شد.
[15]. Mohammad-Ali Amir-Moezzi, Christian Jambet, Qu’est-ce que le shï ‘ isme? fayard, 2004, pp 181-194
نویسندگان سقوط آل بویه و به قدرت رسیدن سلجوقیان و برخورد خشونت آمیز آنان با شیعیان را علت انتقال مرکز فکری شیعیان از بغداد به شهر دیگر عراق یعنی حلی می دانند
[16]. تا کنون چند معرفی مجمل از این کتاب منتشر شده است. مجید سلیمانی که نخست گزارش کوتاهی از این اثر را در فیس بوک خود منتشر کرد اکنون در چند پیام صوتی به معرفی جزئی تر این کتاب پرداخته است. علاقمندان برای دست یابی به صحبت های او به سایت دین آنلاین رجوع کنند.
[17]. Mohammad Ali Amir-Moezzi, Le guide divin dans le shîisme originel, Verdier/poche2007
[18]. محمد علی امیر معزّی ، ملاحظاتی درباره یک نقد، ایران نامه، سال چهاردهم، ص 304
[19]. Mohammad Ali Amir-Moezzi, Le guide divin dans le shîisme originel, Verdier/poche2007, P 16
[20]. Dictionnaire du Coran ( sous la direction de Mohammad Ali Amir-Moezzi), Ed Robert Laffont, 2007, P 722
[21]. محمد علی امیر معزّی ، ایران نامه، سال نهم، شماره 3، تابستان 1370، ص 374
[22]. M A Amir-Moezzi, Christian Jambet, Qu’est-ce que le Shi’isme, Fayard, 2004 P 21
[23]. منبع من برای روشن کردن این دو مفهوم در نزد امیر معزّی مقدمه او بر کتاب “باطن گرایی شیعی، ریشه ها و ادامه آن” است. این کتاب تحت مدیریت او در سال چاپ گردید
M A Amir-Moezzi, Introduction et remerciements, IN « L’ESOTERISME SHI’ITE, SES RACINES ET SES PROLONGEMENTS » ? ed brepols,
[24]. M A Amir-Moezzi, Introduction et remerciements, IN « L’ESOTERISME SHI’ITE, SES RACINES ET SES PROLONGEMENTS » ? ed brepols,
[25]. امیر معزی در کتاب “علی راز محفوظ” بخش سوم آن زیر عنوان ” ملاحظاتی درباره اصطلاح دین علی جستجوی منشاء ایمان شیعی” می نویسد “زمانی که در برخی منابع تاریخنگاری قدیمی به اصطلاح دین علی برخوردم بسیار حیرت کردم و نوشته حاضر تلاش برای یافتن پاسخ به این حیرت و دو پرسش قدیمی است: منظور و معنی این اصطلاح چیست؟ چگونه باید آن را فهمید؟.
Mohamad Ali AMIR-MOEZZI, ALI, LE SECRET BIEN GARDE 2020,
[26]. در قرآن نیز تمایز میان اسلام به معنی تسلیم شدن ظاهری به دین و ایمان آوردن یعنی رسوخ دین در دل و قلب مسلمان در آیه زیر برجسته شده است.
برخی از بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم بگو ایمان نیاورده اید لیکن اسلام آوردیم و هنوز در دلهای شما ایمان داخل نشده است.حجرات آیه 14
[27]. Seyed Hossein Nassr, ISLAM, perspectives et réalités, ed Buchet/chastel,1991, pp 115-178
[28]. ولایت که در آغاز به معنی قرب و نزدیکی بی واسطه بود کم کم به معنی در دست گفتن امور مسلمین در دوران غیبت شد و “اوّلین فقیهی که ولایت را به تفصیل مورد بحث قرار داده و آن را به صورت یک مسئله فقهی درآورده و دلیل عقلی و ادلّه متعدد نقلی بر آن گردآوری نموده، ملّا احمد نراقی(م 1248) فقیه متبحر عصر قاجاری است” که در کتاب عوائد الیّام به آن پرداخته است
محسن کدیور، نظریه های دولت در فقه شیعه، نشر نی،1376، ص 17
[29]. برای فهم دید امیر معزی درباره تحولات شیعه دوازده امامی نگاه کنید
Mohamad Ali Amir-Moezzi, Réflexion sur une évolution du shi’isme duodécimain : tradition et idéologisation in
Les retours aux écritures. Fondamentalismes présenrs et passés Edité par, Evlynes Patlagean et Alain Le boulluec, PEETERS PRESSE,1993,
[30]. نویسندگان مقاله “بررسی و نقد اندیشه امیر معزّی در باب امامت سیاسی اهل بیت (ع)” مدعی هستند که قرائت باطنی امیر معزّی تفسیری کاملا معنوی و غیر عقلی و غیر کلامی از تشیبع بدست دهد و نقش سیاسی امامان را کم رنگ می کند. اگر چه امکان چنین تفسیری با توجه به زندگی برخی از امامان ممکن است اما تسرّی این برداشت امیر معزّی به کل حیات امامان نادرست است و تقسیم بندی او از رسالت و حیات سیاسی امامان و اشاره به امام علی، امام حسن، امام حسین و امام رضا نقیض سخنان نویسندگان است.
بررسی و نقد اندیشه امیر معزّی در باب امامت سیاسی اهل بیت (ع)، علی آقا نوری، ابوالفضل هادی منش، پژوهش نامه امامیه، سال دوم، شماره سوم، بهار و تابستان 1395، ص 47-72
[31]. Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le guide divin dans le shi’isme originel. Aux sources de l’ésotérisme en Islam, verdier, 1996(2ème édition, 2007) , p 157
[32]. در حال بازخوانی نوشته خود بودم که کتاب تازه امیر معزی زیر عنوان “علی راز(سرّ) محفوظ” منتشر شد. اگر چه بخشی از این کتاب در گذشته به صورت مقالات مستقل چاپ و من نیز برای نوشتن این بخش از آن بهره گرفته بودم با این وجود کوشیدم برخی از نکته سنجی های او را در مقدمه کتاب در اینجا بیاورم. به باور من این کتاب که بر اساس منابع تاریخی و با تکیه بر روش های انتقادی نوشته شده است دریچه تازه ای برای فهم بهتر علی و مخصوصا جایگاه او در ذهنیّت و خیالواره شیعیان می گشاید و در واری بحث و جدلهای آئینی و کلامی ما را با برخی از جنبه های حیات او آشنا می کند. امیدوارم بتوانم در آینده گزارشی از این کتاب و مخصوصا رابطه میان نبوت و امامت و مفهوم منجی در میان مسیحیان و مسلمانان را خدمت علاقمندان به امام علی عرضه کنم.
Mohamad Ali AMIR-MOEZZI, ALI, LE SECRET BIEN GARDE 2020,
[33]. Hichem Djaït, La grande discorde, Religion et politique dans l’Islam des origines, Gallimard, 1989,
نویسنده در صفحات پایانی این کتاب و در فصلی زیر عنوان “علی در فرا تاریخ و در تاریخ” از وجود سه علی در ذهنیت مسلمانان سخن می گوید. علی ایمانی، علی افسانه ای و علی در تاریخ و حضور این سه تصور در ذهنیت مسلمانان را در ارتباط با حوادث دوران خلافت علی که زیر عنوان فتنه بزرگ شهرت یافته می داند. . ص 449
[34]. Mhamad Ali AMIR-MOEZZI, ALI, LE SECRET BIEN GARDE 2020
[35]. Mhamad Ali AMIR-MOEZZI, ALI, LE SECRET BIEN GARDE 2020, p21
[36]. Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le Coran silencieux et le Coran Parlant, sources scripturaires de l’islam entre histoire et ferveur, CNRS EDITION, 2012
[37]. امیر معزی معتقد است که “واژه ولایت در زبان دیوانی، اجتماعی، و دینی آغاز اسلام و سپس در قاموس اصطلاحات صوفیه از مفاهیمی پیچیده و چند پهلو برخوردار است. امّا در چارچوب تشیّع اولیه مفهوم این واژه نسبتا ساده و شامل دو معنای مرتبط با هم و مکمل یکدیگر است. هنگامی که لفظ ولایت در مورد امان و پیامبران مختلف بکار برده می شود، مقصود از آن مقام وجودی امامان یا ماموریت مقدس آنان در تعلیم اسرار باطنی است. بسیاری از مفاهیم ریشه عربیِ “ولی” در این دو معنا گنجانده شده: ولی (یعنی امام) “دوستِ” پروردگار و نزدیکترین “یاور” خدا و پیامبر است. امام کسی است که بلافاصله رسالت پیامبر را “پیگیری” می کند و از این جهت “پیشوا” و “استاد” واقعی مومنان است”.
محمد علی امیر معزّی ، پژوهشی در باب امام شناسی در تشیع دوازده امامی اولیه، ایران نامه، سال نهم، شماره3، تابستان 1370، ص 369
[38]. عبدالکریم سروش، ولایت باطنی و ولایت سیاسی، در کتاب بسط تجربه نبوی، موسسه فرهنگی صراط، 1378، ص 244
[39]. Mohamad Ali AMIR-MOEZZI, ALI, LE SECRET BIEN GARDE 2020
بخش نخست این کتاب زیر عنوان “علی و قرآن” روشنگر جنبه های خاصی از رابطه علی با قرآن و خصوصا نقش او در ذهنیّت شیعیان است. در صفحه 48 این کتاب امیر معزی با تکیه بر مفهوم ولایت و رابطه آن با وصایت و امر به بررسی سرشت لاهوتی و ناسوتی علی و قدسیّت او می پردازد. از آنجا که نویسنده برای اثبات دیدگاه او احادیث بسیاری را از سنت اسلامی شاهد میاورد ما در این نوشته امکان آوردن این منابع را نداریم امّا گهگاه اشاره به برخی از آنها خواهیم کرد.
[40]. Daniel de Smet M A Amir-Moezzi, Controverses sur les écritures canoniques de l’Islam, Ed CERF, Paris, 2014
[41]. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن شناخت مباحثی در فرهنگ آفرینی قرآن، طرح نوچاپ پنجم، 1379، ص 62
مدرسی طباطبایی حسین، بررسی ستیزه های دیرین درباره تحریف قرآن، ترجمه محمد کاظم رحمتی،مجله هفت آسمان، شماره 11، ص 45
[42]. Mohammad Ali Amir-Moezzi, Al-SAYH AL-MUFID (M.413/1022) et la question de la falsification du Coran in
Daniel de Smet M A Amir-Moezzi, Controverses sur les écritures canoniques de l’Islam, Ed CERF, Paris, 2014
[43]. در این بخش از چند نوشته امیر معزّی که مشخصا به بررسی دیدگاه شیعیان درباره تحریف قرآن پرداخته استفاده کردیم. چند منبع زیر نمونه ای از پژوهش های اوست
Etan Kohlberg et M A Amir-Moezzi, revelation and falsification. The Kitab al-gira at of Ahmmad b. al-Sayyari, Leyde, 2009, « Introduction »
Mohamad Ali Amir-Moezzi, Le Coran silencieux et le Coran Parlant, sources scripturaires de l’islam entre histoire et ferveur, CNRS EDITION, 2012, Chapitre 2, PP 63-100
[44]. در این قسمت از جدا از نوشته های مختلف امیر معزّی از مقاله زیر بهره گرفته ام
Mohammad Ali Amir-Moezzi, Al-SAYH AL-MUFID (M.413/1022) et la question de la falsification du Coran in
Daniel de Smet M A Amir-Moezzi, Controverses sur les écritures canoniques de l’Islam, Ed CERF, Paris, 2014
[45]. Rainer Brunner, La question de la falsification du Coran dans l’exégèse chiite duodécimaine, Arabica L tom 11,
در این مقاله نویسنده کوشیده است تا به طرح دو باره بحث قرآن در میان مسلمانان در قرن 18 و نوزده بازگردد. از سر گیری دعوای میان اخباریون و اصولیون را یکی از زمینه های داغ شدن و از سرگرفتن بحث تحریف قرآن در میان علمای شیعه می داند. او به تک نگاری مشهور حسین نوری اشاره می کند که از مدافعان نظریه تحریف قرآن بود. اما در قرن بیست شیعیان برای دوری گزیدن از اختلافات فرقه ای کم کم نظریه تحریف قرآن را کنار گذاشتند.