معرفی کتاب

درباره عشق

“داستان عشق عرفانی در فرهنگ اسلامی با شور عاشقانه‌ی زنی آغاز شد که شوریده وار در میانه بازار می‌دوید. در یک دست مشعلی افروخته داشت و در دست دیگر کوزه ای پر آب، بی خودانه می رفت تا با یکی دوزخ را فروبنشاند و با دیگری بهشت را بسوزاند، به این امید که آدمیان از آن پس خداوند را نه از سر بیم و آز که از سر شوق ناب بخوانند. عشق شوریده وار او در میانه ی آن بازار نماند، آتشی شد که شعله های دامنگیرش در طول تاریخ عرفان اسلامی رفته رفته عالمگیر شد.

میراث رابعه عدویه در دستان عارفانی چون احمد غزالی، عین القضات همدانی، روزبهان بقلی و سعدی ورزیده شد و در اندیشه های بلند مولانا و هنر سحرآمیز حافظ به اوج شکوفایی رسید. در فرهنگ اسلامی- ایرانی عالی ترین دقایق عشق شناسانه را در اندیشه ها و تعالیم این آموزگاران می توان یافت.”

همین چند جمله کافی است تا خواننده مجذوب اثر پیش رو شده و “درباره عشق” بخواند. کتاب درباره عشق شامل مقالات و نظریات تنی چند از اساتید فلسفه معاصر است؛ مارتا نوسباوم، رابرت نوزیک، رابرت سالومون، لارنس تامس، انت بایر و الیزابت راپاپورت. کار ترجمه این کتاب که در سال ۱۳۹۰ نخستین بار توسط نشر نی به بازار عرضه شد، به آرش نراقی، پژوهشگر حوزه ی فلسفه دین و اخلاق سپرده شد.

آرش نراقی که هم اکنون دانشیار دین و فلسفه در دانشگاه موراوین در آمریکا است، هر چند که سیاهه تالیفات و مقالاتش از لحاظ کمیت و کیفیت در خور توجه است اما در ایران او مشخصاً به علت دیدگاه ها و نظریات بحث برانگیزش شناخته می شود. از آن جمله می توان به دیدگاه خاص او در باب مساله همجنس گرایی و ریشه یابی آن در تاریخ اسلام و نیز رژیم غذایی گیاهخواری اشاره داشت که به زیرکی تابوهای فرهنگی ایرانی و لزوم بحث و گفتگو در این زمینه را برجسته می کند.

کتاب درباره عشق که مشتمل بر مهمترین مقالات فلسفی با موضوع عشق رمانتیک میان انسانهاست، تجربه عشق انسانی را از زاویه ای خاص مورد تحلیل و بررسی فیلسوفان صاحب نام در سنت فلسفه ی معاصر قرار می دهد. فیلسوفانی که هر یک وزن و رتبه ای در تاریخ فلسفه اخلاق دارند و در این نقطه تلاقی، عشق شناسی قدما که عشق مجازی را به دیده تحقیر می نگریستند، را مردود شمرده و عشق اروتیک را بر صدر می نشانند.

آرش نراقی در مقدمه نسبتا بلند خود بر این کتاب، ابتدا با اشاره به عشق عرفانی و دو سرچشمه ی تاریخی آن یعنی قرآن و حکمت یونان، سعی در مطالعه تاریخی پدیده عشق دارد.

با اینکه تعبیر عشق به صراحت در متن قرآن نیامده، اما نراقی مشخصاً سه مصداق تجربه عاشقانه طبق آیات قرآن را بدین شرح می داند. نخست داستان زلیخا و یوسف که زلیخا دلباخته ی زیبایی ظاهری یوسف می شود و لحن قرآن هم درباره این عشق هوسناک، آشکارا نکوهش آمیز است.

تجربه ی عاشقانه دوم ذیل داستان زندگی موسی و عشق او به دختر چوپان آمده که این بار البته قرآن نگاهی مثبت به این عشق رمانتیک دارد. و تجربه ی سوم هم که رابطه مهرآمیز میان خداوند و انسان است. عشق از منظر حکیمان مسلمان، حبّ مفرط یا دوستی شدید است و قرآن از رابطه مهرآمیز میان خداوند و انسان سخن می گوید : “یحبّهم و یحبّونه”.

پس از آن نراقی به سراغ حکمت یونان و آرای افلاطون رفته و اشاره دارد که افلاطون در رساله “فایدروس”، “لوسیس” و خصوصاً “مهمانی” به تفصیل در باب چیستی عشق سخن می گوید. در خطابه سقراط و آریستوفان دو مدل متفاوت از ماهیت عشق عرضه شده که حتی تا به امروز در تلقی امروزین ما از عشق نمایان است. مدل سقراطی یا آن چه به عشق افلاطونی مشهور است، بر چند اصل مهم بنا شده است.

اصل اول موضوع عشق، زیبایی یا حسن است. انسان فقط به امر زیبا و تخیلات آن عشق می ورزد. بنا بر اصل دوم، انسان در مقام عشق ورزی مایل است که امر زیبا را از آن خود کند و دست آخر طبق اصل سوم، امر زیبا همانا امر نیک است.

بر مبنای این چند اصل است که سقراط سلسله مراتب عشق یا نردبان عشق را بنا می نهد. مدل سقراطی عشق چند مدلول مهم دارد : نخست آن که در این تصویر، فرد محبوب هیچ اهمیت ذاتی ندارد و او صرفاً پنجره ای رو به حقیقت است. دوم آن که در این مدل گویی جسمانیت تحقیر می شود و مطلوب اصلی امری ماورای عالم حس است. همان طور که پیشتر اشاره شد، مدل سقراطی – دیوتیمایی از ارکان مهم عشق شناشی عارفان مسلمان بود.

با اینکه عرفای مسلمان میان دو نوع عشق مجازی تمایز نهاده اند اما به طور کلی عشق مجازی در نظر اینان کم بها و تحقیرآمیز جلوه می کند چرا که موضوع این گونه عشق را زیبایی های زوال پذیر و عاریتی می دانند. نوع اول عشق های مجازی که عشق های هوس آلود یا به اصطلاح زلیخایی است، یکسره مورد نقد و طعن عارف است. اما از سویی دیگر عشق های مجازی مُجاز و قابل قبولی مثل عشق موسی و دختر شعیب می تواند ارزش سلوکی داشته باشد. “ریشه تلقی عارفان از این نوع عشق مجازی مُجاز را می توان تا حکمت یونانی و مدل آریستوفانی پی گرفت. آریستوفان تلقی خود را از عشق در قالب داستانی نمادین بیان می کند. مطابق این داستان اسطوره ای، در بدو آفرینش، آبای ما انسان ها موجوداتی کروی و کامل بودند، اما خدایان از قدرت ایشان بیمناک شدند و سرانجام زئوس تصمیم گرفت برای مهار آنها هر یک از ایشان را به دو نیمه کند. از آن پس هر نیمه دیوانه وار به این سو و آن سو می دود تا نیمه گمشده خود را بیابد، به آن بپیوندد و کمال از کف رفته ی خود را بازیابد. مطابق این مدل، عشق همان شوق بازپیوستن و یکی شدن با محبوب یا آن نیمه ی گمشده است. در این میان شور جنسی هم جایگاه مهمی می یابد و تا اندازه ای ترجمان جسمی آن شوق روحی تلقی می شود. بنابراین عشق آریستوفانی دست کم دو ویژگی مهم دارد : نخست آن که مطابق این تلقی فرد محبوب موضوع و اهمیت ویژه ای دارد و هر کسی را نمی توان نیمه گمشده خود تلقی کرد. دوم آن که اتحاد جسمانی که در مناسبات جنسی دست می دهد، در واقع نمادی از اتحاد روحی و وجودی عاشق و معشوق است. بنابراین عشق آریستوفانی را نمی توان از امر جنسی مستقل دانست.”

آرش نراقی در جایی دیگر از این مقدمه به مهمترین ویژگی های عشق رمانتیک از منظر عارفان اشاره دارد. یکی از مهمترین ویژگی ها، جا به جایی حدود منِ عاشق است که این تغییر حدودِ من از دیدگاه سلوکی تحولی مهم به شمار می آید که منیّت و انانیّت را در سالک از میان برمی دارد تا هندسه وجود او را تحول بخشد.

در تبیین رابطه عشق مجازی مُجاز و عشق حقیقی، نراقی به دو شیوه متفاوت توسل می جوید. مطابق شیوه نخست، این رابطه را در قالب “تمثیل پل” تجسم می کند که طبق قول مشهور نزد صوفیه “المجاز قنطرت الحقیقه”، عشق مجازی مانند پلی است که سالک طریق با گذر از آن می تواند به تجربه ی عشق حقیقی نائل شود. در چارچوب این مدل مدل عشق مجازی صرفاً ارزش ابزاری دارد و تا آنجا ارزشمند تلقی می شود که آدمی را به تجربه امر مقدس رهبری نماید.

اما مطابق شیوه دوم مجاز آینه حقیقت تلقی می شود “المجاز مرآت الحقیقه”. به عبارتی دیگر، مناسبات عاشقانه، نوعی هنر آینه بازی است. عاشق آینه دل خود را در برابر آینه دل معشوق می نهد. در اینجا امر مقدس در دل رابطه ی عاشق و معشوق رخ می نماید و حضور آن قائم به وجود هر دو آینه است.

آینه جان نیست الّا روی یار

روی آن یاری که باشد زان دیار

پس از گذر از مقدمه ی نسبتاً طولانی آرش نراقی بر موضوع عشق شناسی،در ادامه شش مقاله ی اصلی که هر یک عشق را از منظری متفاوت بررسی کرده اند، می آید.

رابرت سالومون، استاد فلسفه قارّه در دانشگاه تگزاس که در سال ۲۰۰۷ درگذشت، در مقاله ای با نام “فضیلت عشق اروتیک” پس از گزارشی تحلیلی از تاریخ عشق در فرهنگ غرب، به دفاع از عشق انسانی در مقابل نقدها و اتهامات فیلسوفان و متالهانی است که جنبه های شورمندانه و عاطفی این عشق را در خور تحقیر می دانند.

او در جایی از این مقاله می گوید : “برای در هم شکستن فردگرایی انزوا آوری که وارث شبهه ناک پاره ای از ارزش های سنتی محبوب ما شده است، عشق رمانتیک رفیقی به مراتب شفیق تر از احساس انزجار جمعی یا نفرت مشترک است. عشق فضائل دیگری هم فراتر از این “بسط حداقلی خویشتن” دارد. برای مثال می توان به احساس خودآگاهی ای اشاره کرد که با به جلوه درآوردن خویشتن همراه است و آن خودآگاهی به نوبه ی خود اغلب به احساسی می انجامد که از آن به “ارتقاء و تکامل خویشتن” تعبیر می کنند.

الیزابت راپاپورت در آخرین مقاله از کتاب،با عنوان : “درباره آینده عشق: روسو و فمینیست های رادیکال”، نقدهای فمینیستی بر تجربه عشق را مورد بررسی قرار می دهد. فمینیست های رادیکال، عشق را مستلزم وابستگی یک سویه ی زنان به مردان و از این نظر آن را بیمارگونه و ابزاری برای سرکوب زنان تلقی می کنند اما راپاپورت بر مبنای تحلیلی از ژان ژاک روسو، معتقد است که وابستگی عاشقانه می تواند دو سویه باشد.

نراقی می گوید : “مادام که زنان برای خود احترام قائل نیستند و مادام که مردان به زنان به دیده احترام نمی نگرند، زنان و مردان نمی توانند نسبت به هم گشوده باشند و قدر و ارزش یکدیگر را پاس بدارند. اما احترام به خود و نیز احترام مردان به زنان محصول برابری اقتصادی و اجتماعی زنان و مردان است. اگر خوی و سرشت روانی – اجتماعی ما، و نیز شرایط اجتماعی ای که بازتابنده ی آن خوی و سرشت است یکسره دگرگون شود، دیگر لازم نیست روابط مبتنی بر وابستگی را ویرانگر بدانیم.”

کتاب درباره عشق با وجود حجم به نسبت کم، اما با گردهم آوری مجموع شش مقاله ی در خور توجه، موفق شده که پدیده عشق را از زوایای متفاوت بررسی کند و یکی از منابع قابل تامل در این موضوع باشد.